کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نقب چی
لغتنامه دهخدا
نقب چی . [ ن َ ] (ص مرکب )نقب زن . نقاب . (فرهنگ فارسی معین ) : امشب نقب چیان آهنین چنگ از چند محل رخنه در حصار انداخته سوراخ کنند. (عالم آرای عباسی ، از فرهنگ فارسی معین ).
-
سفره چی
لغتنامه دهخدا
سفره چی . [ س ُ رَ / رِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خوان دار. پیشخدمت . مقرب . که طعام قسمت کند بر سر سفره .
-
غرابیه چی
لغتنامه دهخدا
غرابیه چی . [ غ ُ ی َ/ ی ِ ] (ص مرکب ) غرابیه فروش . رجوع به غرابیه شود.
-
فتوره چی
لغتنامه دهخدا
فتوره چی . [ ف َ رَ / رِ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) فطوره چی . رجوع به فطوره چی شود.
-
غره چی
لغتنامه دهخدا
غره چی . [ غ َ رَ / رِ ] (ص ) کولی . غربال بند. کوچ و بلوچ . چینگانه . قره چی . غرچه . لولی . حرامی . صورتی از غرچه است . رجوع به مدخل های مذکور شود. || مجازاً زنی که بسیار فریاد کند.
-
یوئه چی
لغتنامه دهخدا
یوئه چی . [ ءِ ] (اِخ ) یوئه چژی . ساکنان مغولستان که خان هون نو (209-174 ق . م .) آنها را پراکنده کرد و تمامی مغولستان را در تحت حکمرانی خود درآورد. (از ایران باستان صص 2255-2256). و رجوع به یوئه ئی چی شود.
-
یده چی
لغتنامه دهخدا
یده چی .[ ی َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) یده جی . آنکه افسونگری می کند برای نمایش یده . (ناظم الاطباء). رجوع به یده شود.
-
یرت چی
لغتنامه دهخدا
یرت چی . [ ی ُ ] (ترکی ، ص مرکب ) (مرکب از «یرت » به معنی جا و مکان + «چی » پسوند نسبت و اتصاف ) گویا منصبی بود به روزگار قاجاریه ، و آن کسی بود که جای اردو و جای چادر شاه و اعیان هر طبقه را معلوم میکرد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یرت شود.
-
آخته چی
لغتنامه دهخدا
آخته چی . [ ت َ / ت ِ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) اَخْته چی . اَختاجی . اَختاچی . آخته بیگ . اَخْته بیگ . کسی که اَخته کردن ستور و حیوانات بدستور او باشد. || داروغه ٔ اصطبل . میرآخور.
-
آفتابه چی
لغتنامه دهخدا
آفتابه چی . [ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آفتابه دار.
-
آقابلی چی
لغتنامه دهخدا
آقابلی چی . [ ب َ ] (ص مرکب ) متملق . چاپلوس . آنکه هرچه دیگری گوید تصدیق کند خوش آمدِ گوینده را.
-
جل چی
لغتنامه دهخدا
جل چی . [ ج ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) که جُل دوزد. (از یادداشت های دهخدا).
-
چائی چی
لغتنامه دهخدا
چائی چی . (ص مرکب ) رجوع به «چای چی » شود.
-
تلفن چی
لغتنامه دهخدا
تلفن چی . [ ت ِ ل ِ ف ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) متصدی تلفن . کسی که در پشت دستگاه مرکزی تلفن نشیند و تلفنهای تقاضاکنندگان را به نقاط مختلف وصل کند. کسی که روابط تلفنی را در نقاط مختلف میان اشخاص برقرار کند. رجوع به تلفن شود.
-
تلنبه چی
لغتنامه دهخدا
تلنبه چی .[ ت ُ لُم ْ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که حریق را بواسطه ٔ آب تلنبه خاموش می کند. (ناظم الاطباء).