کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیچله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چیچله
لغتنامه دهخدا
چیچله . [ چی چ َ / چ ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) بیماری و مرض . درد و رنج . (ناظم الاطباء).
-
چیچله
لغتنامه دهخدا
چیچله . [ چی چ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) پشته ٔ نرمی که بچه ها بر آن سرخورند. سرسره . زُحلوفَه : خارج ، برون . جَمد، یخ و زحلوفه ، چیچله داخل ، درون طبق ته وضوضاست مشغله .(نصاب الصبیان ).
-
جستوجو در متن
-
خلاش
لغتنامه دهخدا
خلاش . [ خ ِ ] (اِ) زمین پر گل و لای . || زمین که در آن آب و لای بهم آمیخته است . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). لجن . (یادداشت بخط مؤلف ). خلیش که آنرا چیچله و خلاب و غریقج نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ).