کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چینی و بلور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کباب چینی
لغتنامه دهخدا
کباب چینی . [ ک َ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کبابه . (ناظم الاطباء). رجوع به کبابة شود.
-
نکته چینی
لغتنامه دهخدا
نکته چینی . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) نقد. (یادداشت مؤلف ). عمل نکته چین . رجوع به نکته چین شود.- نکته چینی کردن ؛ نقد کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
جمد چینی
لغتنامه دهخدا
جمد چینی . [ ج َ م َ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگی باشد سفید که در داروهای چشم بکار برند. (برهان ).
-
ریوند چینی
لغتنامه دهخدا
ریوند چینی . [ ری وَ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ریوند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ریوند شود.
-
سخن چینی
لغتنامه دهخدا
سخن چینی . [ س ُ خ َ ] (حامص مرکب ) نَمّامی . خبرکشی : سخن چینی از کس نیاموختیم ز عیب کسان دیده بردوختیم .نظامی .
-
امرود چینی
لغتنامه دهخدا
امرود چینی . [ اَ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی امرود است . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). کمثری صینی . (قانون ابن سینا).
-
پشم چینی
لغتنامه دهخدا
پشم چینی . [پ َ ] (حامص مرکب ) عمل چیدن یا بریدن پشم حیوانات .
-
خرده چینی
لغتنامه دهخدا
خرده چینی . [ خ ُ دَ / دِ ](حامص مرکب ) خرده گیری . نقد. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خرز چینی
لغتنامه دهخدا
خرز چینی . [ خ َ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خرز یمانی . جِزْع . رجوع به خرزیمانی شود.
-
حاصل چینی
لغتنامه دهخدا
حاصل چینی . [ ص ِ ] (حامص مرکب ) درو. درویدن محصول . حصاد. جَنْی .
-
چینی بندزنی
لغتنامه دهخدا
چینی بندزنی . [ ب َ زَ ] (حامص مرکب ) عمل چینی بندزن . طبق بندی .
-
چینی آموز
لغتنامه دهخدا
چینی آموز. (ن مف مرکب ) آموخته از مردم چین . که داننده ٔ چینی تعلیم کند : این سخن را که چینی آموزست جامه نو کن که فصل نوروزست . نظامی .|| (نف مرکب ) آموزنده ٔ زبان چینی . فراگیرنده ٔ معارف چین .
-
چینی جان
لغتنامه دهخدا
چینی جان . (اِخ ) محلی در راه رامسر به رشت .
-
چینی خانه
لغتنامه دهخدا
چینی خانه . [ ن َ ] (اِخ ) رجوع به شیخ صفی الدین (بقعه ای ) در دایرة المعارف فارسی شود.
-
چینی ساز
لغتنامه دهخدا
چینی ساز. (نف مرکب ) آنکه چینی سازد. که ساختن ظروف لعابدار از خاک چینی کار دارد. که کارش ظروف لعابدار ساختن از خاک چینی است .