کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیزک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چیزک
لغتنامه دهخدا
چیزک . [ زَ ] (اِ مصغر) چیز کوچک . چیز کم .- چیزکی ؛ چیز کمی . چیز کوچکی . چیزی کم . چیزی خرد : ناله ٔ سرنا و تهدید دهل چیزکی ماند بدان ناقور کل . مولوی .گرچه بر ما ریخت آب و گل شکی یادمان آمد از آنها چیزکی . مولوی .چیزکی از آب هستش در جسدبول گیرش آ...
-
جستوجو در متن
-
خارپشت
لغتنامه دهخدا
خارپشت . [ پ ُ ] (اِ مرکب ) جانوری است معروف . گویند مار افعی را می گیرد و سر به خود فرومی کشد و مارخود را چندان بر خارهای پشت او می زند که هلاک می شود و در زمین سوراخ کرده می ماند و بر پشت و دم آن مثل دوک خارها باشند. (آنندراج ) (برهان قاطع) (غیاث ا...