کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیزخور کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چیزخور کردن
لغتنامه دهخدا
چیزخور کردن . [ خوَرْ / خُرْ / ک َ دَ ] (مص مرکب ) مسموم کردن . زهر دادن . زهر به خوردِ کسی دادن . زهر دادن برای کشتن یا ایجاد عیب و نقصی . سم خورانیدن کسی را بی آگاهی او. او را برای دیوانگی یا عاشق شدن یا کشتن بی علم او زهر خورانیدن : فلان وزیر را چ...
-
واژههای مشابه
-
چیزخور شدن
لغتنامه دهخدا
چیزخور شدن . [ خوَرْ / خُرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زهر خورانیده شدن . مسموم شدن .
-
جستوجو در متن
-
مسموم کردن
لغتنامه دهخدا
مسموم کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به زهر کشتن . زهر خورانیدن . (ناظم الاطباء). چیزخور کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). ورجوع به چیزخور کردن شود.
-
ذعف
لغتنامه دهخدا
ذعف . [ ذَ ] (ع مص ) زهر دادن . کسی را زهر خورانیدن . زهر در طعام کردن . سم دادن . مسموم کردن . دواخور کردن . چیزخور کردن .
-
دوا دادن
لغتنامه دهخدا
دوا دادن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) دوا خوراندن . دارو خورانیدن . || نوشابه دادن . مسکر خوراندن . || مسموم کردن . سم خورانیدن . سم دادن . (یادداشت مؤلف ). چیزخور کردن .
-
دواخور
لغتنامه دهخدا
دواخور. [ دَ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) خورنده ٔ دارو. آنکه دارو خورد. || مسکرخوار. که مسکر خورد. معتاد به مسکر. (یادداشت مؤلف ). || سم خوار. که سم خورد. (یادداشت مؤلف ).- دواخور کردن کسی را ؛ او را مسموم کردن . به وی سم خوراندن . (یادداشت مؤلف ). ...