کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چکی
لغتنامه دهخدا
چکی . [ چ َ ] (ق ) درتداول عامه ، اصطلاحی است در مبادله و فروش اجناس و اشیاء، بدین معنی که چیزی را ناسنجیده و نپیموده و وزن ناکرده داد و ستد کنند، چنانکه گویند: این گردوها. این کرباسها، این گندمها چکی به چند؟ تخمینی . چوب انداز. ناکش .بدون شمارش . بد...
-
چکی
لغتنامه دهخدا
چکی . [ چ َ / چ َک ْ کی ] (اِ) سوراخ میان سنگ آسیا که بدان سنگ بر دور محور گردش میکند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
چک چکی
لغتنامه دهخدا
چک چکی . [ چ ِ چ ِ ] (اِ) چکاوک و قبره . (در تداول مردم شوشتر به نقل از نسخه ٔ خطی لغات شوشتری ). || کارد یا چاقوی مخصوص آشپزخانه . (در اصطلاح روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ).
-
جستوجو در متن
-
لب دانه
لغتنامه دهخدا
لب دانه . [ ل َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) به لغت تنکابنی چکی لک ترکی است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
اجتزاف
لغتنامه دهخدا
اجتزاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص )بدون کیل و وزن خریدن . چَکی خریدن . بگزافه خریدن .
-
کشمنی
لغتنامه دهخدا
کشمنی . [ ک َ ش ِ م َ ] (ص نسبی ) آنچه به وزن فروشند نه بشمار. مقابل چکی . کشی منی . مقابل عددی . چیزی که با کشیدن و وزن کردن دادوستد شود نه به تقریب و تخمین .
-
چوب انداز گفتن
لغتنامه دهخدا
چوب انداز گفتن . [ اَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تقویم کردن نه بر حقیقت ، بلکه بی اندیشه و علی العمیا. بها گفتن بتخمین . پراندن قیمت چیزی . چکی گفتن .
-
گتره یی
لغتنامه دهخدا
گتره یی . [ گ ُ رَ / رِ ] (ص ، ق ) (در تداول عامه ) کتره ای . هردن بیل . هردم بیل . || بغلط. || به تخمین . || چکی . بدون حساب دقیق . || گزاف . جزاف . رجوع به کتره ای شود.
-
کشیمنی
لغتنامه دهخدا
کشیمنی . [ ک َ /ک ِ م َ ] (ص نسبی ) با پیمایش . بوزن . مقابل عددی چنانکه نان را آنگاه که در ترازو کشند کشیمنی گویند و آنگاه که یک یک بی کشیدن فروشند عددی نامند. (یادداشت مؤلف ). مقابل چکی . مقابل عددی . رجوع به کشمنی شود.
-
مجازفة
لغتنامه دهخدا
مجازفة. [ م ُ زَ ف َ ] (ع مص ) به گزاف فراگرفتن ، فارسی معرب . (تاج المصادربیهقی ). به گزاف فراگرفتن . جزاف . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). در بیع با حدس و تخمین معامله کردن . (از اقرب الموارد). از گزاف فارسی ، به گزاف فروختن . چکی . (یادداشت به ...
-
چکچک
لغتنامه دهخدا
چکچک . [ چ ُ چ ُ ] (اِ) سخنی و چیزی را گویند که در افواه افتد. (برهان ) (آنندراج ). سخنی را گویند که در افواه افتد وچکاچک نیز خوانند. (جهانگیری ). سخنی که در افواه افتد. (رشیدی ) (انجمن آرا). سخنی که درافواه و السنه ٔ مردم افتد. (ناظم الاطباء). هر خب...
-
چوب انداز
لغتنامه دهخدا
چوب انداز. [ اَ ] (نف مرکب ) که چوب اندازد. اندازنده ٔ چوب . || (ق مرکب ) تقویمی بی توجه به نرخ معلوم و متداول . با تخمین . غلطانداز. علی اللهی . چکی . با تخمینی جاهلانه و سرسری گفتن بهای چیزی را بگزاف . تقویم بی فکر و رویه .- بهای چیزی را چوب انداز ...
-
جخاجخ
لغتنامه دهخدا
جخاجخ . [ ج َ ج َ ] (اِ صوت ) صدای پی درپی زدن تیغ و شمشیر باشد بر چیزی . (برهان ) (انجمن آرای ناصری )(آنندراج ). صدای پی درپی زدن شمشیر. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). چخاچخ . (از برهان ) (آنندراج ) (انجمن آراء). چکاچاک . چکاچک . چقاچاق . چقاچق . (ح...