کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چکن دوزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چکن دوزی
لغتنامه دهخدا
چکن دوزی . [ چ َ / چ ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) جامه و قبایی را که چکن دوخته باشند. (از برهان ذیل چکن ). آن پارچه را که چکن دارد خوانند. (از انجمن آرا ذیل چکن ) (از آنندراج ذیل چکن ). جامه ای که در آن چکن دوخته باشند. (ناظم الاطباء). و رجوع به چکن شو...
-
جستوجو در متن
-
چکین
لغتنامه دهخدا
چکین . [ چ ِ ] (ترکی ، اِ) به معنی چکن است که نوعی از کشیده و زرکش دوزی و بخیه دوزی باشد. (برهان ) (آنندراج ). به معنی چکن است . (جهانگیری ). زرکش دوزی . (ناظم الاطباء). در ترکی به معنی نوعی از زردوزی روی پشم . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). و رجوع...
-
چگن
لغتنامه دهخدا
چگن . [ چ ِ گ ِ ] (ترکی ، اِ) به معنی «چکن » و «چگین » است که نوعی از زرکش دوزی و بخیه دوزی است : خروس وار سحرخیز باش تا سر و تن بتاج لعل و قبای چگن بیارایی . (از دقایق الحقایق ).رجوع به چکن و چکین شود.
-
جکن
لغتنامه دهخدا
جکن . [ ج َ ک َ ] (اِ) چکن . نوعی پارچه ٔ زرکش بوده است که بهترینش را از افتکون می آورده اند : جکن را طلب کرد از افتکون که رنگین و با جامه آمد برون . نظام قاری .افتکون نام جائی است که از آنجا جکن خوب آرند. (فهرست دیوان البسه ٔ نظام قاری ). و نیز رجوع...
-
افتکون
لغتنامه دهخدا
افتکون . [ ] (اِخ ) نام جائیست که از آنجا چگن (نوعی از کشیده و زرکش دوزی ) خوب آرند. و این اسم در ابیات زیر آمده است : جگن را طلب کرد از افتکون (کذا)که رنگین و باجاه آمد برون . نظام قاری .معجز انطاکی و چکن افتکون از روم . نظام قاری .
-
زردوزی
لغتنامه دهخدا
زردوزی . [ زَ ] (حامص مرکب ) عمل زردوز. (فرهنگ فارسی معین ). چکن دوزی و شغل دوختن جامه رابا تارهای زر و گلابتون . (ناظم الاطباء) : به قدر شغل خود باید زدن لاف که زردوزی نداند بوریاباف . نظامی .|| (اِ مرکب ) محلی که در آن پارچه ٔ زری دوزند. (فرهنگ فار...
-
کارچوب
لغتنامه دهخدا
کارچوب . (اِ مرکب ) چوبها و آلاتی باشد که جولاهگان جامه های نبافته ٔ فراز کرده را با آنها ببافند و به عربی نسج گویند. (برهان ) (آنندراج ). نسج جولاهی و زردوزی و چکن دوزی . (ناظم الاطباء). مُسط؛ کارچوب که وقت بافتن راست ایستاده دارند. (منتهی الارب ). ...