کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چکن
لغتنامه دهخدا
چکن . [ چ َ / چ ِ ک َ / ک ِ ] (ترکی ، اِ) نوعی از کشیده و زرکش دوزی و بخیه دوزی باشد. (برهان ).نوعی از کشیده بود. (جهانگیری ). نوعی از کشیده و زرکش دوزی . (انجمن آرا) (آنندراج ). نوعی از کشیده که ازابریشم الوان بر جامه و غیره نقش کنند. (غیاث ). زرکش ...
-
چکن
لغتنامه دهخدا
چکن . [ چ َ ک َ ] (اِ) در لهجه ٔ قزوینی ، به معنی ذقن و زنخ و زنخدان است . چک و چانه ، در تداول اهالی قزوین . و رجوع به چک شود.
-
چکن
لغتنامه دهخدا
چکن . [ چ ِ ک َ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز که در 30 هزارگزی باختر سراسکند و 14 هزارگزی راه آهن میانه به مراغه واقع است . کوهستانی است با هوای معتدل که 243 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه . محصولش غلات و حبوبات . شغل ا...
-
واژههای مشابه
-
چکن دوز
لغتنامه دهخدا
چکن دوز. [ چ َ / چ ِ ک ِ / ک َ ] (نف مرکب ) چکن دوزنده و کسی که چکن دوزی میکند. (از ناظم الاطباء). آنکس که زرکش دوزی و بخیه دوزی کند. کسی که بر پارچه وجامه و قبا، با ابریشم الوان چکن دوزی کند : شما همه موزونیها و... داشتید و همه را مشاهده کردید و در ...
-
چکن دوزی
لغتنامه دهخدا
چکن دوزی . [ چ َ / چ ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) جامه و قبایی را که چکن دوخته باشند. (از برهان ذیل چکن ). آن پارچه را که چکن دارد خوانند. (از انجمن آرا ذیل چکن ) (از آنندراج ذیل چکن ). جامه ای که در آن چکن دوخته باشند. (ناظم الاطباء). و رجوع به چکن شو...
-
جستوجو در متن
-
جکن
لغتنامه دهخدا
جکن . [ ج َ ک َ ] (اِ) چکن . نوعی پارچه ٔ زرکش بوده است که بهترینش را از افتکون می آورده اند : جکن را طلب کرد از افتکون که رنگین و با جامه آمد برون . نظام قاری .افتکون نام جائی است که از آنجا جکن خوب آرند. (فهرست دیوان البسه ٔ نظام قاری ). و نیز رجوع...
-
چگن
لغتنامه دهخدا
چگن . [ چ ِ گ ِ ] (ترکی ، اِ) به معنی «چکن » و «چگین » است که نوعی از زرکش دوزی و بخیه دوزی است : خروس وار سحرخیز باش تا سر و تن بتاج لعل و قبای چگن بیارایی . (از دقایق الحقایق ).رجوع به چکن و چکین شود.
-
چکین
لغتنامه دهخدا
چکین . [ چ ِ ] (ترکی ، اِ) به معنی چکن است که نوعی از کشیده و زرکش دوزی و بخیه دوزی باشد. (برهان ) (آنندراج ). به معنی چکن است . (جهانگیری ). زرکش دوزی . (ناظم الاطباء). در ترکی به معنی نوعی از زردوزی روی پشم . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). و رجوع...
-
مثمجة
لغتنامه دهخدا
مثمجة. [ م ُ م ِ ج َ ] (ع ص ) مؤنث مثمج . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن نقش و نگار زننده بر جامه . (از اقرب الموارد). || زن زردوز و چکن دوز. (ناظم الاطباء).
-
افتکون
لغتنامه دهخدا
افتکون . [ ] (اِخ ) نام جائیست که از آنجا چگن (نوعی از کشیده و زرکش دوزی ) خوب آرند. و این اسم در ابیات زیر آمده است : جگن را طلب کرد از افتکون (کذا)که رنگین و باجاه آمد برون . نظام قاری .معجز انطاکی و چکن افتکون از روم . نظام قاری .
-
کارچوب
لغتنامه دهخدا
کارچوب . (اِ مرکب ) چوبها و آلاتی باشد که جولاهگان جامه های نبافته ٔ فراز کرده را با آنها ببافند و به عربی نسج گویند. (برهان ) (آنندراج ). نسج جولاهی و زردوزی و چکن دوزی . (ناظم الاطباء). مُسط؛ کارچوب که وقت بافتن راست ایستاده دارند. (منتهی الارب ). ...
-
زردوزی
لغتنامه دهخدا
زردوزی . [ زَ ] (حامص مرکب ) عمل زردوز. (فرهنگ فارسی معین ). چکن دوزی و شغل دوختن جامه رابا تارهای زر و گلابتون . (ناظم الاطباء) : به قدر شغل خود باید زدن لاف که زردوزی نداند بوریاباف . نظامی .|| (اِ مرکب ) محلی که در آن پارچه ٔ زری دوزند. (فرهنگ فار...
-
قلپاق
لغتنامه دهخدا
قلپاق . [ ق َ ] (ترکی ، اِ) کلاه را گویند، در توران میدوزند به پارچه ٔ سپید چکن می نمایند یا بریشم رنگ رنگ دراز و نوکدار می شود. (آنندراج ). قلپاق = قلپق ؛ کلاهک یا شب کلاه استوانه ای شکل و یا نوک تیزی است که انواع و اقسامی دارد. (دزی ج 2 ص 392) : مر...