کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چپ کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چپ کردن
لغتنامه دهخدا
چپ کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب )بجانب چپ رفتن . از سوی چپ حرکت کردن . || چپ کردن راه ؛ کنایه از بی اعتنایی کردن : راه چپ کرد حریفانه بهار از چمنم غنچه ماندم من و هنگام شکفتن بگذشت . طالب آملی .|| نگاه چپ کردن ؛ کنایه از بخشم و غضب نگریستن کسی را. ...
-
واژههای مشابه
-
چپ چپ
لغتنامه دهخدا
چپ چپ . [ چ َ چ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان زنجانرود بخش حومه ٔشهرستان زنجان که در 66هزارگزی شمال باختری زنجان و60هزارگزی راه تبریز به زنجان واقع شده . کوهستانی وسردسیر است و193 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و برنج ، شغل اهالی زراعت و باف...
-
دست چپ
لغتنامه دهخدا
دست چپ . [ دَ ت ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )دستی که در سمت چپ بدن است . یسار. شمال . رجوع به دست چپ ذیل ترکیبات دست شود. || سپرز، و آن پاره ٔ گوشت سیاه باشد متصل به جگر محل تکون سوداء و به عربی طحال گویند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
-
دست چپ
لغتنامه دهخدا
دست چپ . [ دَ چ َ ] (ص مرکب ) چپ دست . کسی که با دست چپ کار می کند. (ناظم الاطباء).
-
دودست چپ
لغتنامه دهخدا
دودست چپ . [ دُ دَ چ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (اصطلاح نجومی ) آن کوکب که به وتد وسط السماء باشد و تسدیسش و تربیعش هر دو زیر زمین بود او را دودست چپ خوانند. ذوالیسارین . (التفهیم صص 488-489).
-
چپ شدن
لغتنامه دهخدا
چپ شدن . [ چ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از منحرف گردیدن باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). کنایه از منحرف شدن باشد. (آنندراج ). || کنایه از نقیض گرفتن باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چپ افتادن . بدشدن . دشمن شدن . رجوع ...
-
چپ فتادن
لغتنامه دهخدا
چپ فتادن . [ چ َ ف ِ / ف ُ دَ ] (مص مرکب ) چپ افتادن . مخالف شدن : بخت اگر داد ما نداد چه غم ور به ما چرخ چپ فتاد چه غم .ظهوری (از آنندراج ).
-
چپ انداز
لغتنامه دهخدا
چپ انداز. [چ َ اَ ] (نف مرکب ) مکار و حیّال [ حیله گر ]. (آنندراج ). آنکه مردم را مغلطه داده ، کار از پیش برد. (آنندراج ). مکار و فریب دهنده . (فرهنگ نظام ) : راست میگویم این شکایت نیست نظر او بما چپ انداز است . حاذق گیلانی (ازآنندراج ).بعیاری چپ اند...
-
چپ بر
لغتنامه دهخدا
چپ بر. [ چ َ ب ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) اره ٔ دستی که بقبضه ای متصل است و در همه ٔ کارهایی که اره های دستی از عهده ٔ انجام دادن آن برنمیایند، مورد استفاده است . اره های چپ بر که با یک دست کار میکنند و بسیار ضخیم تر از اره های معمولی میباشند. رجوع به ...
-
چپ تو
لغتنامه دهخدا
چپ تو. [ چ َ ] (اِ مرکب ) باصطلاح کشتی بانان خلیج ، تخته ای که روی تختهای اساس کشتی کوبند. (فرهنگ نظام ).
-
چپ چپی
لغتنامه دهخدا
چپ چپی . [ چ َ چ َ ] (اِ مرکب ) شفت . یکی از سه گونه آل که در جنگل های ارسباران است . درخت راهن . درخت سرخک .درخت طاقدانه . درخت قرانیا. درخت حب الشوم . شجرالقراصیة. || میوه ٔ درخت چپچپی . راهن . سرخک . طاقدانه . قرانیا. حب الشوم . قراصیه . رجوع به ش...
-
چپ چس
لغتنامه دهخدا
چپ چس . [ چ َ چ ُ ] (ص مرکب ) لفظی است تحقیر را. اصطلاح عامیانه ای در مورد تحقیر وتمسخر مخاطب . اصطلاح تحقیر که بیشتر مازندرانیان را گویند: چپ چس مازندران .
-
چپ دره
لغتنامه دهخدا
چپ دره . [ چ َ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش تکاب شهرستان مراغه که در7هزارگزی جنوب باختری تکاب ، در مسیر ارابه رو تکاب به میرانشاه واقع شده . کوهستانی ومعتدل است و 300 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، بادام ، حبوبات و کرچک . شغ...
-
چپ دره
لغتنامه دهخدا
چپ دره . [ چ َ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سلطانیه ، بخش حومه ٔ شهرستان زنجان که در 54هزارگزی زنجان و 3هزارگزی راه سلطانیه به قیدار واقع شده . کوهستانی و سردسیر است و 209 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه ، محصولش غلات ، بنشن ، انگور و میوه ،...