کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چپ افتادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چپ دره
لغتنامه دهخدا
چپ دره . [ چ َ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش تکاب شهرستان مراغه که در7هزارگزی جنوب باختری تکاب ، در مسیر ارابه رو تکاب به میرانشاه واقع شده . کوهستانی ومعتدل است و 300 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، بادام ، حبوبات و کرچک . شغ...
-
چپ دره
لغتنامه دهخدا
چپ دره . [ چ َ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سلطانیه ، بخش حومه ٔ شهرستان زنجان که در 54هزارگزی زنجان و 3هزارگزی راه سلطانیه به قیدار واقع شده . کوهستانی و سردسیر است و 209 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه ، محصولش غلات ، بنشن ، انگور و میوه ،...
-
چپ دست
لغتنامه دهخدا
چپ دست .[ چ َ دَ ] (ص مرکب ) کسی که با دست چپ کار میکند و چپه باشد. (ناظم الاطباء). چپ . چپه . آنکه با دست چپ بهتر کار کند. شخصی که بتواند دست چپ را همچو دست راست از برای رفع حاجات خود بکار برد. رجوع به چپ شود.
-
چپ راس
لغتنامه دهخدا
چپ راس . [ چ َ ] (اِ مرکب ) چپ راست . چپ و راست . قسمی از تکمه های ابریشم که درایران اکثر به «چپکن » و در هندوستان سپاهیان و جوانان به قباهای بخیه دوز دوزند. (آنندراج ) : ز تیر غمزه چاک سینه ام چپراسها دارداز آن برگشته مژگان چپ اندازی که میدانی . اشر...
-
چپ رو
لغتنامه دهخدا
چپ رو. [ چ َ رَ / رُو ] (نف مرکب ) تندرو. آنکه دنبال افکار چپی رود. کسی که در طریق مخالفت با رژیم کشور یا سیاست دولت گام بردارد. رجوع به چپ و چپ روی شود.
-
چپ روی
لغتنامه دهخدا
چپ روی . [ چ َ رَ ] (حامص مرکب )تندروی . پیروی از افکار چپ . در صف مخالف رژیم و سیاست عمومی کشور بودن . رجوع به چپ و چپی و چپ رو شود.
-
چپ کوک
لغتنامه دهخدا
چپ کوک . [ چ َ ] (ص مرکب ) مقابل راست کوک . ساعتی که کوک آن از جانب چپ کنند. نوعی ساعت که راست کوک نباشد. ساعت چپ کوک . آن ساعت که از جانب چپ ، کوک شود. || (اصطلاح موسیقی ) ساز چپ کوک . سیم چپ کوک .
-
چپ مضراب
لغتنامه دهخدا
چپ مضراب . [ چ َ م ِ ] (ص مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) اصطلاحی در طرز مضراب زدن بسیم های ساز.
-
حسن چپ
لغتنامه دهخدا
حسن چپ . [ ح َ س َچ َ ] (اِ مرکب ) (کوچه ٔ...) علی چپ : خود رابه کوچه ٔ حسن چپ زدن ؛ تجاهل کردن . (اصطلاح شیرازی ).
-
حسن چپ
لغتنامه دهخدا
حسن چپ .[ ح َ س َ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد در 27 هزاروپانصد گزی جنوب باختر مهاباد و 14 هزارگزی باختر شوسه ٔ مهاباد - سردشت . کوهستانی و معتدل است . 89 تن سکنه ٔ سنی کرد دارد. آب آن از رودخانه ٔ مهاباد و محصول آن غل...
-
راه چپ کردن
لغتنامه دهخدا
راه چپ کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راه متعارف را گذاشتن و براه دیگر رفتن . (بهار عجم ). راه کج کردن . از راه غیرمتعارف رفتن بمنظور فریب دادن دشمن : راه چپ کرد حریفانه بهار از چمنم غنچه ماندم من و هنگام شکفتن بگذشت .طالب آملی (از بهار عجم ).
-
چپ و راست کردن
لغتنامه دهخدا
چپ و راست کردن . [ چ َ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عملی است که بنایان بدان راستی خطوط را معلوم کنند. || ازین سمت بدان سمت برگرداندن . زیر و رو کردن . از راست بچپ و از چپ براست چیزی را حرکت دادن .
-
چپ و راست
لغتنامه دهخدا
چپ و راست . [ چ َ پ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جانب چپ و راست . سمت چپ و راست : معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظرکبر رها نمیکند کز پس و پیش بنگری . سعدی .دل و جانم بتو مشغول ونگه بر چپ و راست تا ندانند رقیبان که تو منظور منی . سعدی .در دیر محکم بب...
-
چپ گرد کردن
لغتنامه دهخدا
چپ گرد کردن . [ چ َ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح نظامی ) اصطلاحی در حرکات و عملیات سربازان ارتش . نوعی چرخیدن که افسر یا گروهبان ارتش بسربازان خود فرمان اجرای آن را میدهد، بدین معنی که اگر سربازان بوضعی ایستاده اند که روی آنها بجانب مشرق است ، هنگ...
-
حسن چپ دست
لغتنامه دهخدا
حسن چپ دست . [ ح َ س َ ن ِ چ َ دَ ] (اِخ ) شاعر فارسی زبان است . (ذریعه ج 9 ص 241، از تذکره ٔ روز روشن ).