کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چپچله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چپچله
لغتنامه دهخدا
چپچله . [ چ َ چ َل َ / ل ِ ] (اِ) زمین پر آب و گل را گویند که پای مردم و حیوانات دیگر در آن بلغزد. (برهان ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). خلاب . خلاس . رجوع به خلاب و خلاس شود. || کوهپاره ٔ نرمی را گویند که طفلان بر آن لغزند. (برهان ). پشته ٔ بلند یا ک...
-
جستوجو در متن
-
چچله
لغتنامه دهخدا
چچله . [ چ َ چ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) بمعنی چپچله است که زمین پر گل ولای و لغزنده باشد. (برهان ) (آنندراج ). زمینی را گویند که پر آب وگل باشد چنانکه پای در آن بلغزد. (جهانگیری ). چپچله و زمین پر گل ولای . (ناظم الاطباء) خلاب و خلاش . (جهانگیری ). رجوع به...
-
رمزک
لغتنامه دهخدا
رمزک . [ رَ زَ ] (اِ) زحلوقة. (مهذب الاسماء). زحلوکة. (منتهی الارب ). زحلوفة. جای لغزیدن کودکان از بالا به نشیب . (از منتهی الارب ذیل لغت زحلوکة).لخشک . چپچله . چچله . ترترک . رمژک . خیزنده . (از برهان قاطع). سرسره . نوعی از بازی است و آن چنان باشد ک...
-
لخشک
لغتنامه دهخدا
لخشک . [ ل َ ش َ ] (اِ) نوعی از آش آردباشد. (برهان ). نوعی از آش است که از خمیر میسازند ولی آن را رشته نمی کنند بلکه از تکه های درشت خمیر چنانکه در برابر آش رشته گویند آش لخشک . آش لخشک را عموم خورند ولی آش رشته مخصوص اعیان است . (لغت محلی گناباد خرا...
-
زحلوفة
لغتنامه دهخدا
زحلوفة. [ زُ ف َ ] (ع اِ) جای لغزان از بالا به نشیب که کودکان بر آن بلغزند. یا جای نشیب تابان . (منتهی الارب ). آثار لغزیدن کودکان از بالای تپه به نشیب یا سراشیبی بسیار صاف . (از محیط المحیط). جای لغزان سراشیب که کودکان بر کناره ٔ دریا سازند و از بلن...
-
زحلوقة
لغتنامه دهخدا
زحلوقة. [ زُ ق َ ] (ع اِ) مثل زحلوفه ، جای لغزیدن کودکان از بالابه نشیب و این (با قاف ) لغت تمیم است . ج ، زحالق ، زحالیق . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بمعنی زحلوفه است بفاء (جای لغزان از بالا به نشیب ). (از اقرب الموارد) (از ترجمه ٔ قاموس ). لغتی...