کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چپه تراش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چپه زدن
لغتنامه دهخدا
چپه زدن . [ چ َ پ َ / پ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) دست زدن . کف زدن . دستک زدن . چپک زدن . تصدیه . تصدید. تصفیح . || دست زدن بعلامت شادی . کف زدن بعلامت شادمانی کردن . چپک زدن بقصد تشویق کردن از کسی یا ابراز خوشحالی نمودن از عمل آن کس . صفق . رجوع به چپک ز...
-
چپه شدن
لغتنامه دهخدا
چپه شدن . [ چ َ پ َ / پ ِ / چ َپ ْ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معلق شدن . وارون شدن . برگشتن ظرفی که آب یا غذا در آنست . واژگون گشتن . به پهلو افتادن چیزی . چنانکه گویند: کاسه ٔ آش چپه شد. دیگ چپه شد. اتومبیل چپه شد و غیره .
-
چپه لقمه
لغتنامه دهخدا
چپه لقمه . [ چ َ پ َ / پ ِ ل ُ م َ / م ِ] (اِ مرکب ) لقمه ٔ خرد، مقابل لقمه ٔ بزرگ . لقمه ای که بزودی و بآسانی خورده شود. لقمه ای که تیز و تند جویده و بلعیده شود. مثال : دیو یک تن آدمی را چپه لقمه ٔ خود کند؛ یعنی چون لقمه ٔ خرد بدهان برد و ببلعد.
-
چپه خال
لغتنامه دهخدا
چپه خال . [ چ َ پ َ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «نام رودخانه ای است که در شیروان از «کله خال » جدا شده ، از پائین نوشهر بسمت مشرق میرود و پس از گذشتن از شمال محمودآبادبه بحر خزر میریزد». (از مرآت البلدان ج 4 ص 213).
-
چپه دست
لغتنامه دهخدا
چپه دست . [ چ َ پ َ / پ ِ دَ ] (ص مرکب ) آن که با دست چپ بهتر و بیشتر کار کند. کسی که با دست چپ کار میکند. (ناظم الاطباء). چپه . (ناظم الاطباء). احدل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اَلفَک . اعفت . اعسر. الفت . (منتهی الارب ). چپ دست . چپل . رجوع به...
-
چپه زن
لغتنامه دهخدا
چپه زن . [ چ َ پ َ / پ ِ / چ َپ ْ پ َ / پ ِ زَ ] (نف مرکب ) چپک زن . دست زن . کف زننده . دستک زننده . آنکه دو کف دست بر هم زند ابراز شادمانی را : زین سور به آئین تو بردند بخروارزر و درم آن قوم که نرزند بدو تیزاز مطرب بدزخمه و شب بازی بدسازسنگ و سرخ (...
-
چپه که رود
لغتنامه دهخدا
چپه که رود. [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «نام قریه ای از قرای مازندران است که در ساحل «چپه که رود» (یکی از شعبات تالاراب ) واقع شده و معروف است که مقبره ٔ ابراهیم بن ادهم در این قریه میباشد». (مرآت البلدان ج 4 ص 213).
-
چپه که رود
لغتنامه دهخدا
چپه که رود. [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از شعبات تالارب [ کذا ] که اصل رودخانه از میان بلوک بهمیز و گل خوران میگذرد» (از مرآت البلدان ج 4 ص 213).