کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چپر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چپر
لغتنامه دهخدا
چپر. [ چ َ پ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان چای پاره بخش حومه ٔ شهرستان زنجان که در 30هزارگزی شمال باختری زنجان ، بر سر راه عمومی واقع شده . کوهستانی و سردسیر است و 184 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ قلعه چای و قزل اوزن ، محصولش غلات و برنج ، شغل اهال...
-
چپر
لغتنامه دهخدا
چپر. [ چ َ پ َ ] (ترکی ، اِ) چاپار. شخصی که بحکم پادشاهان و امیران ، در هرمنزل او را سواری دهند تا با سرعت قطع راه کرده خبر ضروری برساند مثل ِ «داک چوکی » در هندوستان . (آنندراج ). مخفف چاپار که بمعنی پست و برید باشد. (ناظم الاطباء). قاصدی که کاغذها ...
-
چپر
لغتنامه دهخدا
چپر. [ چ َ پ َ / چ َپ ْ پ َ ] (اِ) خانه و دیواری باشد که از چوب و علف سازند. (برهان ). دیواری که از چوب و علف و نی سازند. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء).خانه و دیواری که از علف و نی سازند. (جهانگیری ).خانه و دیواری باشد که از چوب و علف و نی سازند. (آنندر...
-
واژههای مشابه
-
چپر بستن
لغتنامه دهخدا
چپر بستن . [ چ َ پ َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دیوارگونه ای از خار یا نی یا علف اطراف محلی بستن . چپر ساختن . پرچین بستن . پرچین ساختن : کنار جوی از سبزه چپر بست میان کوه از لاله کمر بست . (از جهانگیری ).|| دیواری در برابرقلعه از خاک و چوب برای تسخیر آن س...
-
چپر ساختن
لغتنامه دهخدا
چپر ساختن . [ چ َ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) چپربستن . پرچین بستن . پرچین ساختن . دیواری از چوب یا علف یا خار و خاشاک و جز اینها برای محافظت محلی ساختن . || دیواری از چوب و خاک در برابر قلعه ای برای تسخیر آن ساختن و در پناه آن دیوار جنگیدن : رخنه ها در سور...
-
جستوجو در متن
-
چپرباف
لغتنامه دهخدا
چپرباف . [ چ َ پ َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) چپر، پوست پاره هایی را گویند که بندبافان و نواربافان ، تار ابریشم و ریسمان را بر آن کشند و هر مرتبه که پود را بگذرانند آنها را بگردانند. و این قسم بند و نوار را «چپرباف » گویند. (برهان ). چپر و هرچه به این ...
-
چاپار
لغتنامه دهخدا
چاپار. (ترکی ، اِ) پیک . چپر. برید. پست . قاصد. نامه بر. گسی بنده . و رجوع به پیک و برید و چپر و گسی بنده وچاپارخانه شود. || نام نوعی خراج که در پیش از قراء میگرفته اند. (مرآت البلدان ج 1 ص 337).
-
للکی
لغتنامه دهخدا
للکی . [ ل َ ل َ ](اِ) کُرات . للک . درختی است که چوب آن برای چپر و پرچین مصرف شود و از آن در جنگلهای ایران بدست آید.
-
چپرچی
لغتنامه دهخدا
چپرچی . [ چ َ پ َ ] (ترکی ، ص مرکب ) چاپارچی . فراش پست . غلام پست . پیک . نامه رسان . برید. رجوع به چپر شود.
-
چپرسازی
لغتنامه دهخدا
چپرسازی . [ چ َ پ َ ] (حامص مرکب ) چپربندی . عمل کشیدن چپر برای منع ورود آدمی یا حیوان به خانه یا مزرعه . دیوارسازی از چوب یا نی یا خار و جز اینها.
-
کلیر
لغتنامه دهخدا
کلیر. [ ک ُ / ک َ ] (اِ) درختچه ای است گرمسیری که در کرانه های دریای عمان و جاسک و تیس و چاه بهار فراوان است و از چوب آن برای ساختن چپر و سوخت استفاده می کنند. (جنگل شناسی کریم ساعی ، ص 271). این درخت در اطراف بنادر چاه بهار و تیس و نیز در حوالی نیک ...
-
ینگجه
لغتنامه دهخدا
ینگجه . [ ی ِ گ ِ ج َ ] (اِخ )دهی است از دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، واقع در 18000گزی شمال ماه نشان ، سر راه عمومی زنجان ، با 725 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ قاضی کند و قزل اوزن و راه آن مالرو است و از طریق موشمپا و چپر اتومبیل می توا...
-
چپری
لغتنامه دهخدا
چپری . [ چ َ پ َ ] (ص نسبی ) منسوب به چپر. چاپاری . رفتاری سخت بشتاب . سریع و تند . فوری .- چپری آمدن ؛ زود آمدن . بوسیله ٔ چاپار آمدن .- چپری رفتن ؛ زود رفتن . سریع رفتن . توسط چاپار رفتن .