کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چپانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چپانیدن
لغتنامه دهخدا
چپانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) تپاندن . تپانیدن . چپاندن . (فرهنگ نظام ). افشردن . فشاردن . منضغط کردن و سخت کردن . (ناظم الاطباء). فروکردن . چیزی را بزور و فشار در جایی یا سوراخی داخل کردن . و رجوع به تپاندن و تپانیدن و چپاندن شود.
-
جستوجو در متن
-
چپاندن
لغتنامه دهخدا
چپاندن . [ چ َ دَ ] (مص ) تپاندن . چپانیدن . بزور در درون کردن . فروبردن بزور. فروکردن . تپاندن . چیزی را در ظرف یا سوراخی بزور جا دادن . (فرهنگ نظام ). فشاردن . فشردن . و رجوع به تپاندن و تپانیدن و چپانیدن شود.
-
کاشتن
لغتنامه دهخدا
کاشتن . [ ت َ ] (مص ) زراعت کردن . (برهان ) (انجمن آرا). فلاحت کردن . تخم افشاندن .بذرافشانی . پراکندن تخم . درخت و نهال نشاندن . کشتن .کاریدن . (زمخشری ). کشت کردن . غرس کردن : بدان زایند مردم تا که میرندبدان کارند تا بکنند دارا. ؟ (از حاشیه ٔ فرهنگ...