کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چِندِر غاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چندر
لغتنامه دهخدا
چندر. [ چ َ دَ ] (اِخ ) رودی در جنوب قاری قلعه . بستر این رود قسمتی از خط سرحدی ایران و شوروی را در مشرق بحر خزر تشکیل میدهد.
-
چندر
لغتنامه دهخدا
چندر. [ چ ِ دِ ] (اِ) قسمتی از اعضای گوسفند که نه گوشت خالص است بلکه به رگها و عصبها پیوسته و به پختن نرم نشود و از این رو جویدن آن ممکن نباشد. پاره ٔ گوشت پررگ وپی که جویده نشود. فضول گوشت .الیاف گوشت که نپزد و سخت ماند. (یادداشت مؤلف ).
-
چندر
لغتنامه دهخدا
چندر. [ چ ُ دَ ] (اِ) مخفف چغندر باشد که حویجی است معروف . (برهان ) (از جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا). همان چغندر است . (شرفنامه ٔ منیری ) : هرگز نشنیده ام که آشی فخرش بوجود چندر آید. بسحاق اطعمه .گزر و شلغم و چندر، کلم و ترب و کدوتره ها رُسته تر...
-
واژههای همآوا
-
چندرغاز
لغتنامه دهخدا
چندرغاز. [ چ ِ دِ ] (اِمرکب ) شندرغاز. پولی بسیار کم . پول اندک . نقدینه ٔ ناقابل . تنخواهی سخت اندک . پولی بسیار ناچیز (بصورت تحقیر و تخفیف ). وجه اندک : این چندرغاز هم که مانده است صرف هوا و هوس خانم خواهد شد. (یادداشت مؤلف ).