کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چَسبیدَن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چسبیدن
لغتنامه دهخدا
چسبیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) رجوع به چسب و چسپ و چسپیدن شود.
-
جر و مر چسبیدن
لغتنامه دهخدا
جر و مر چسبیدن . [ ج ِرْ رُ م ِرْر / ج ِ رُ م ِ چ َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه خانگی . اصرار ورزیدن . نهایت الحاح کردن . سخت خواهش کردن و بیشتر برای نرفتن آن که خواهد رفتن ، به اصراری تمام مانع از رفتن شدن یا به کاری داشتن . (یادداشت مؤلف ): جر و...
-
واژههای همآوا
-
چسبیدن
لغتنامه دهخدا
چسبیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) رجوع به چسب و چسپ و چسپیدن شود.
-
جستوجو در متن
-
چوسیدن
لغتنامه دهخدا
چوسیدن . [ چ َوْ دَ ] (مص ) چسبیدن . اعم از آنکه چیزی بچیزی بچسبد یا بدست محکم بگیرند. (برهان ). چسبیدن است و آنرا چفسیدن نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ ضیاء). چسبیدن وملصق گشتن . (ناظم الاطباء). چسبیدن که چفسیدن هم گویند. (یادداشت مؤلف )....
-
نچسبیدن
لغتنامه دهخدا
نچسبیدن . [ ن َ چ َ دَ ] (مص منفی ) مقابل چسبیدن . رجوع به چسبیدن شود. || دلپذیر نیامدن . موافق طبع نبودن .
-
چبسیدن
لغتنامه دهخدا
چبسیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) مقلوب چسبیدن ، و آنرا چفسیدن نیز گفته اند، چه «با» و «فا» بیکدیگر بدل شوند. (انجمن آرا). رجوع به چسبیدن شود.
-
التزاق
لغتنامه دهخدا
التزاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چسبیدن .(منتهی الارب ). پیوسته شدن بچیزی . (تاج المصادر بیهقی ). بچیزی چسبیدن . (غیاث اللغات ). بچیزی وادوسیدن .
-
تلزق
لغتنامه دهخدا
تلزق . [ ت َ ل َزْ زُ ] (ع مص ) چسبیدن . (ناظم الاطباء).
-
ضیوج
لغتنامه دهخدا
ضیوج . [ ض ُ ] (ع مص ) چسبیدن . میل کردن . (منتهی الارب ).
-
شپلانیدن
لغتنامه دهخدا
شپلانیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) چسبیدن کنانیدن و پیوستن فرمودن . (ناظم الاطباء).
-
لطی
لغتنامه دهخدا
لطی . [ ل َطْی ْ ] (ع مص ) بر زمین چسبیدن . (منتهی الارب ). لطء.
-
لذی
لغتنامه دهخدا
لذی . [ ل َ ذا ] (ع مص ) لازم گرفتن کسی را و چسبیدن به وی . (منتهی الارب ).
-
احتناج
لغتنامه دهخدا
احتناج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) میل کردن . کژ گردیدن . چسبیدن .