کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چَر و چوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گیاه چر
لغتنامه دهخدا
گیاه چر. [ چ َ ] (نف مرکب ) گیاچر. رجوع به گیاچر شود.
-
دوله چر
لغتنامه دهخدا
دوله چر. [ دَ ل َ / ل ِ چ َ ] (اِ مرکب ) فلک گردنده . (ناظم الاطباء).
-
شب چر
لغتنامه دهخدا
شب چر. [ ش َ چ َ ] (نف مرکب ) که شب چرد. که به هنگام شب چرا کند. حیوانی که در شب میچرد. (فرهنگ نظام ). || (ن مف مرکب ) که شب چریده شود. || (اِمص مرکب ) بردن حیوانات در شب به چرا کردن . (فرهنگ نظام ). || (اِ مرکب ) مخفف شب چره . شب چرا. رجوع به شب چره...
-
چر زدن
لغتنامه دهخدا
چر زدن . [ چ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) وبا گرفتن گوسفندان . وبایی شدن گوسفندان . مبتلا شدن گوسفندان به نوعی بیماری که آنرا وبا نامند. رجوع به چر شود.