کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوپانی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
امیرحسن چوپانی
لغتنامه دهخدا
امیرحسن چوپانی . [ اَ ح َ س َ ن ِ نی ] (اِخ ) پسر امیرتیمورتاش نواده ٔ امیرچوپان بود. رجوع به حسن چوپانی شود.
-
حسن چوپانی
لغتنامه دهخدا
حسن چوپانی . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن تیمورتاش بن چوپان ، معروف به امیرشیخ حسن کوچک و حسن چوپانی (736 - 744 هَ . ق .). پس از پدرش حاکم سیواس شد و زوجه اش پنج تن راوادار کرد تا وی را خفه کردند. شمس الدین محمود اصفهانی در تاریخ مرگ حسن چوپانی ساخته ا...
-
جستوجو در متن
-
چوبانی کردن
لغتنامه دهخدا
چوبانی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شبانی کردن . محافظت و محارست گله نمودن . (ناظم الاطباء). رجوع به چوپانی کردن شود.
-
گاوگل بانی
لغتنامه دهخدا
گاوگل بانی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) محافظت و نگهبانی گاو کردن . چوپانی گله ٔ گاو کردن .
-
شبانی
لغتنامه دهخدا
شبانی . [ ش ُ / ش َ ] (حامص ) کار شبان . عمل شبان . چوپانی . حفاظت گوسفندان . شغل چوپان : بدو گفت بهرام کاندر جهان شبانی ساسان نگردد نهان . فردوسی .شنیدم که موسی عمران ز اول به پیغمبری اوفتاد از شبانی . منوچهری .اگر هرگز ز گرگ آید شبانی ز تو آید وفا ...
-
چراندن
لغتنامه دهخدا
چراندن . [ چ َ دَ ] (مص ) چرانیدن . شبانی کردن و چوپانی نمودن . (ناظم الاطباء). واداشتن حیوان به علف بیابان خوردن . (فرهنگ نظام ). به چرا واداشتن . به چرا بردن اغنام و احشام . رعی : جهاندار گیتی چنان آفریدچنانچون چراند بباید چرید. فردوسی .چه داند آنک...
-
چرانیدن
لغتنامه دهخدا
چرانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) شبانی و چوپانی کردن . علف در علفزار بحیوانات خورانیدن . (ناظم الاطباء). چراندن . (فرهنگ نظام ). چراندن حیوانات علف خوار در مرتع یا بیابان . ستوران و چارپایان چرائی را در چراگاه چرا دادن . چارپایان علف خوار را به چرا بردن و ...
-
جور
لغتنامه دهخدا
جور. [ ج َ ] (ع مص ) ستم کردن در حکم . || میل کردن از راستی در راه . || زنهار خواستن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): جارَ؛ زنهار خواست . (منتهی الارب ). || (اِ) ستم . (برهان ) (مهذب الاسماء). مرادف جفا. (آنندراج ). و با لفظ کشیدن و بردن و کردن و رفت...
-
رها کردن
لغتنامه دهخدا
رها کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آزاد کردن . خلاص کردن . نجات دادن . واکردن . (ناظم الاطباء) : به دو بوسه رها کن این دل از گرم و خباک تا به منت احسان باشد احسن اﷲ جزاک . رودکی .رها کرد از بند کاوس راهمان گیو و گودرز و هم طوس را. فردوسی .چو از دژ ر...
-
سلطانی
لغتنامه دهخدا
سلطانی . [ س ُ ] (ص نسبی ) منسوب به سلطان : ز تو داد نایافته کس ندانم ز سلطانی و شهری و روستایی . فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 395).اسبان بمرغزار فرستادند و اشتران سلطانی .(تاریخ بیهقی ص 362). دیگر روز سوی خراسان رفت با چهار سوار سلطانی . (تاریخ بیهقی چ...
-
باذ
لغتنامه دهخدا
باذ. (اِخ ) ابوعبداﷲ حسین بن دوستک دائی بن مروان . از اکراد حمیدیه و بسیار قوی و تنومند بود و در روزگار عضدالدوله ٔ بویهی در دیار بکر خروج کرد و پس از درگذشت وی قدرت یافت و نصیبین را بچنگ آورد، و در سال 373 هَ . ق . لشکر صمصام الدوله ٔ بویهی را تار و...
-
طغاتیمورخان
لغتنامه دهخدا
طغاتیمورخان . [ طُ ت َ ] (اِخ ) وی از نبیره زادگان جوجی قسار برادر چنگیزخان بود. پس از استیلای امیر شیخ حسن ایلکانی بر آذربایجان جمعی از امرای ابوسعیدبا او از در دشمنی درآمده ، به همراهی هم از آذربایجان و عراق گریخته به خراسان آمدند و حکمران خراسان ی...
-
شبانکاره
لغتنامه دهخدا
شبانکاره . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) (ملوک ...) نام سلسله ای است از ملوک ایران که از سال 448 تا سال 756 هَ . ق . در ولایت اجدادی خود به ارث حکومت میکردند تا اینکه به دست آل مظفر مغلوب و برافتادند. سلسله ٔ نسب ایشان را معین الدین نطنزی در تاریخ ملوک شبان...