کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوپان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چوپان
لغتنامه دهخدا
چوپان . (اِخ ) (اختاجی ) از امرای قراباغ که در حدود سال 758 هَ . ق . با سلیمان خان درافتاد و بحکومت وی گردن ننهاد. سلیمان خان بناچار به او و حاجی حسن مولائی که او هم از امرای سرکش قراباغ بود امارت داد. (ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 171).
-
چوپان
لغتنامه دهخدا
چوپان . (اِخ ) (امیر تیمورتاش ) پسر امیر چوپان که در حدود سال 718 هَ . ق . در زمان سلطنت سلطان ابوسعید بحکومت روم رسید و در سال 722 هَ. ق . به اغوای دیگران در ملک روم خطبه و سکه بنام خود گردانید و به دعوی آنکه مهدی آخرالزمان است از حکام مصر و شام درخ...
-
چوپان
لغتنامه دهخدا
چوپان . (اِخ ) (امیر...) از امرای بنام زمان سلطنت ابوسعید بهادرخان که خود و چهار پسرش دمشق خواجه ، تیمورتاش ، امیرحسن و امیرمحمود، مصدر مهمترین کارهای لشکری و کشوری سلطان ابوسعید بودند. چون امیر چوپان دختر خود بغدادخاتون را بسال 723 هَ . ق . به امیر ...
-
چوپان
لغتنامه دهخدا
چوپان . (اِخ ) (قراوتاش ) از امرای زمان سلطنت سلطان ابوسعید از قبیله ٔ قراوتاش که با چند امیر دیگر بهمراهی امیر ایرنجین با سلطان ابوسعید درافتادندو با او از در عناد و مخالفت درآمدند. در نزدیک دیه مناره دار با سپاه سلطان ابوسعید مصاف دادند. امیر شیخعل...
-
چوپان
لغتنامه دهخدا
چوپان . (ص ، اِ) همریشه ٔ شبان در پهلوی شوپان در جغتایی کوپان (با واو مجهول ) و چوبان (با واو مجهول و باء). (حواشی برهان چ معین ). نگهبان گوسفندان و گاوان . کسی که نگاهبان گوسفندان است . نامهای دیگرش گله بان و شبان است . مؤلف سراج اللغات احتمال غالب...
-
واژههای مشابه
-
مشک چوپان
لغتنامه دهخدا
مشک چوپان . [ م ُ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی است علفی و یکساله ، از تیره ٔ اسفناجیان دارای ساقه و شاخه های راست به ارتفاع 25 تا 60 سانتیمتر که در نواحی بحرالروم (مدیترانه ) و غالب نقاط ایران میروید. این گیاه به رنگ سبز مایل به زرد با دمبرگ ...
-
باغ چوپان
لغتنامه دهخدا
باغ چوپان . (اِخ ) نام دهی از ناحیت لاریجان . (از مازندران و استرآباد رابینو ترجمه ٔ وحید مازندرانی ص 114).
-
چوپان بیکی
لغتنامه دهخدا
چوپان بیکی . [ ب َ ] (اِ مرکب ) مالیات و عوارض متعلق بحیوانات در عهد صفویه است که سالیانه بمبلغ دوهزار تومان میپرداختند و این مشابه قپچور دوران مغول میباشد. (مینورسکی ، سازمان اداری حکومت صفوی ص 215 و222). شغل ضابطه نویس آن است که محصولات و مستغلات د...
-
چوپان کاره
لغتنامه دهخدا
چوپان کاره . [ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان او باتو بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . دارای 150 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصولاتش غلات و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
چوپان محله
لغتنامه دهخدا
چوپان محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) (چوپان محلی ) اسم محوطه ای است نزدیک شهر کرمان . بعضی گوسفنددارها در آنجا هستند که شیر و ماست گوسفندان خود را بشهر آورده میفروشند. (مرآت البلدان ج 4 ص 276).
-
چوپان محلی
لغتنامه دهخدا
چوپان محلی . [ م َ ح َل ْ لی ] (اِخ ) رجوع به چوپان محله شود.
-
شیخ علی چوپان
لغتنامه دهخدا
شیخ علی چوپان . [ ش َ ع َ ] (اِخ ) محلی دوفرسخی کمتر در جنوب حومه ٔ شیراز.
-
جستوجو در متن
-
شاهن
لغتنامه دهخدا
شاهن . [ هََ / هَِ ] (اِ)نی چوپان . نایی که چوپان مینوازد. (ناظم الاطباء).