کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چوسر
لغتنامه دهخدا
چوسر. [ چ َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . 36 تن سکنه دارد. از رودخانه ٔ آتان آبیاری میشود. محصولش غلات و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
چوسر
لغتنامه دهخدا
چوسر. [ چ ُ س ِ ] (اِخ ) جفری . شاعر انگلیسی که مقارن سال 1340 م . در لندن متولد شد و در 1400 م . زندگی را بدرود گفت . در سال 1357 خدمتگزار خانم لایونل دوک کلارنس بود. در 1359 م . در اردوگاه فرانسوی خدمت میکرد. در یکی از عملیات جنگی شرکت کرد و اسیر ش...
-
جستوجو در متن
-
خمیران
لغتنامه دهخدا
خمیران . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن . دارای 537 تن سکنه . محصول آن برنج و ابریشم و شغل اهالی زراعت و مکاری و ذغال فروشی و ده کوچک چوسر جزو خمیران منظور شده است . آب آن از رودخانه ٔ سالک جو است . (از فرهنگ جغرافیایی ای...
-
باره
لغتنامه دهخدا
باره . [ رَ / رِ ] (پسوند) بصورت پسوند در ترکیب با کلمات به معنی دوست دارنده و حریص آید. غلام باره ؛ یعنی پسردوست . بمعنی دوست هم آمده . (برهان ) (دِمزن ) (غیاث ).بمعنی دوست که در بار مذکور شد. (انجمن آرا). کلمه ٔنسبت نیز هست که افاده ٔ معنوی دوست دا...
-
گریبان
لغتنامه دهخدا
گریبان . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از دو جزو: جزو اول در اوستا «گریوا» (گردنه ، کوه )، پهلوی «گریوک » (گردنه ، کوه )، هندی باستان «گریوا» (پشت کردن )، پهلوی «پان « » گریوی » . و جزو دوم پسوند اتصاف و حفاظت است ؛ جمعاً بمعنی محافظ گردن . بخشی از جامه که...
-
برخیزیدن
لغتنامه دهخدا
برخیزیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) برخاستن . برپا ایستادن . بپا خاستن . قائم شدن : فراقش گر کند گستاخ بینی بگو برخیزمت یا می نشینی . نظامی .هوای دل رهش میزد که برخیزگل خود را بدین شکر برآمیز. نظامی .- بر کاری برخیزیدن ؛ قصد آن کردن . آهنگ آن کردن : چن...