کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوبی شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چوبی شدن
لغتنامه دهخدا
چوبی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از جنس چوب گشتن . || همسان و همانند و همشکل چوب گشتن از رنگ و شکل و غیره . || در نباتات چوبی شدن یکی از تغییرات شیمیائی غشاء گلوسیدی سلول است و بعبارت دیگر میتوان گفت که غشاء گلوسیدی درنتیجه ٔ عمل ادسوربسیون بدو ماده ...
-
واژههای مشابه
-
کاسه ٔ چوبی
لغتنامه دهخدا
کاسه ٔ چوبی .[ س َ / س ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تشتک چوبی .
-
چوب چوبی
لغتنامه دهخدا
چوب چوبی . (ص نسبی مرکب ، اِ مرکب ) دیواری مشبک از چوبها یا نرده هائی که بفاصله بزمین فروبرده باشند. دیوار یادر مشبک و عمودی با چوب . نرده که از چوبهای موازی قائم یا غیر آن بهمان صفت بسازند. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
اسر
لغتنامه دهخدا
اسر. [ اُ ] (ع مص ) شاشبند شدن . حبس البول . حبس شدن بول . احتباس بول . گرفتگی بول . (مهذب الاسماء). گمیزگرفتگی . بسته شدن بول . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دربند شدن بول . || دربند کردن بول . - عود اُسر ؛ چوبی که نهند بر شکم آنکه احتباس بول دارد....
-
اخقاق
لغتنامه دهخدا
اخقاق . [ اِ ] (ع مص ) اخقاق بکرة؛ فراخ سوراخ گردیدن چرخ چاه از محور. || فراخ کرانه شدن نعامه از زرنوق . (نعامه چوبی است که عرضاً بر دو زرنوق (دو پایه ) ساخته بر کناره ٔ چاه نهند). || آواز دادن شرم زن گاه آرمش .
-
چوب خوردن
لغتنامه دهخدا
چوب خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) فروبردن و اوباریدن و بلع کردن چوب . اکل چوب : در مطبخ تو چوب خورد تا ابا پزدآتش که از تکبر سرمایه اباست . کمال اسماعیل . || کنایه از آزرده شدن به چوب . || با عصا و یا ترکه ٔ درخت زده شدن و تنبیه شدن و با چوب...
-
دج
لغتنامه دهخدا
دج . [ دَ ] (اِ) مهر خرمن . چون دانه ٔ گندم یا جو را در خرمنگاه از کاه جدا و توده کنند و خواهند که شب هنگام یا تا گاه تقسیم از دستخوردگی مصون ماند آنرا دج کنند یعنی قطعه چوبی دسته دار را که بر سطح آن خطوطی یا اشکالی کنده گری و نجارت شده است به اطراف ...
-
شحط
لغتنامه دهخدا
شحط. [ ش َ ح َ ] (ع مص )دور شدن . (منتهی الارب ). || تنک کردن مزاج شراب را. (از منتهی الارب ). || ذبح کردن شتر. (از منتهی الارب ). || سبقت نمودن از کسی و دور شدن از آن . (از منتهی الارب ). || چوبی را در پهلوی بیخ رز نهادن تا بدان بر وادیج خود برآید. ...
-
کروب
لغتنامه دهخدا
کروب . [ ک ُ ] (ع مص ) کرب . نزدیک گردیدن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نزدیک شدن کسی به کاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). کرب ان یفعل کذا؛ نزدیک است که چنین کند.(منتهی الارب ). نزدیک است که فلان چنان کند. و در این معنی مانند «کا...
-
لباده
لغتنامه دهخدا
لباده .[ ل ُب ْ با دَ / دِ / ل ُ دَ / دَ ] (اِ) چوبی که بر گردن گاو قلبه و گاو گردون گذارند. لُباد. (برهان ). چوبی که بر گردن گاو نهندتا ارابه و گردونه را بکشد. (آنندراج ) : آتش خشم تو چون زبانه برآردشیر فلک برنهد به گاو لباده . کمال اسماعیل .- لباده...
-
حضب
لغتنامه دهخدا
حضب . [ ح َ ] (ع مص ) آتش افروختن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). افروختن آتش . (منتهی الارب ). بلند کردن آتش و انداختن هیزم بر آن . || هیمه افکندن در آتش تا زبانه زند. || حضب بکرة؛ افتادن رسن از چرخ بر چوبی که محور بر آن باشد. || واژون شدن رسن تا بیف...
-
سرخر
لغتنامه دهخدا
سرخر. [ س َ رِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معروف و به عربی رأس الحمار میگویند. (برهان ). سر الاغ . || چوبی که سر خر بدان برداشته بر کناره ٔ فالیز گذارند. (غیاث ) : آن خرسری که شعر سراید به لحن خرپالیز شاعران را گوید سرخرم یعنی ز من شکوهد هر جا که...
-
غلق
لغتنامه دهخدا
غلق . [ غ َ ل َ ] (ع مص ) غلق رهن در دست مرتهن ؛ حق مرتهن گردیدن . و این وقتی باشد که راهن شروط فک رهن رابر وقت آن نتواند، و فی الحدیث : لایغلق الرهن ؛ ای لایهلک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || غلق نخلة؛ منقطع گردیدن بار درخت خرما از کرم افتاد...