کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهار چوب جگنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اصل چهار
لغتنامه دهخدا
اصل چهار. [ اَ ل ِ چ َ ] (اِخ ) بنگاهی بود که امریکاییان پس از جنگ جهانی دوّم در ایران تأسیس کرده بودند تا بوسیله ٔ آن بدولت ایران از لحاظ اقتصادی کمک کنند. و بعداً نام بنگاه مزبور تغییر یافت و آنرا بنام «هیأت عملیات اقتصادی امریکا در ایران » میخوا...
-
چهار اسطقس
لغتنامه دهخدا
چهار اسطقس . [ چ َ / چ ِاُ طُ ق ُ ] (اِ مرکب ) چهارآخشیج . چهارعنصر، آب و آتش . باد و خاک : پس از زبده ٔ لطایف چهاراسطقس سه مولود در وجود آورد. (سندبادنامه ٔ ظهیری ص 2).
-
چهار امین
لغتنامه دهخدا
چهار امین . [ چ َ اَ ] (اِخ ) چهارخلیفه : ابابکرو عمر و عثمان و علی (ع ). (ناظم الاطباء). || کنایه از مجتهدین چهارگانه ٔ تسنن : شافعی و ابوحنیفه و مالک و احمد حنبل میباشد. (از ناظم الاطباء).
-
چهار برج
لغتنامه دهخدا
چهار برج . [ چ َ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه ، 700 تن سکنه دارد. از زرینه رود آبیاری میشود. محصولش غلات چغندر، کشمش و بادام است . شغل اهالی زراعت و جاجیم بافی است . در دو محل بفاصله ٔ 2500 گز بنام چهاربرج قدیم...
-
چهار برگه
لغتنامه دهخدا
چهار برگه . [چ َ / چ ِ ب َ گ َ / گ ِ ] (ص نسبی ) دارای چهاربرگ . || (اِ) در اصطلاح گیاه شناسی گیاهی که چهار برگ داشته باشد یا چهار برگ از برگهای آن رُسته باشد. || صاحب آنندراج گوید: نام گیاهی است . اما بنظر نمیرسد که نام گیاه خاصی باشد بلکه بر هر نوع...
-
چهار تنگ
لغتنامه دهخدا
چهار تنگ . [ چ َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. 64 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
چهار شدن
لغتنامه دهخدا
چهار شدن . [ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دو به اضافه ٔ دو گشتن . اربع شدن . ارباع . (تاج المصادر بیهقی ).
-
چهار فرس
لغتنامه دهخدا
چهار فرس . [ چ َ / چ ِ ف َ رَ ] (اِ مرکب ) (مرکب از چهار+ فرس ) چهارعنصر. چهارآخشیج . رجوع به چارفرس شود.
-
چهار فرسنگ
لغتنامه دهخدا
چهار فرسنگ . [ چ َ ف َ س َ ] (اِخ ) رجوع به چهارفرسخ و چارفرسنگ شود.
-
چهار فصل
لغتنامه دهخدا
چهار فصل . [ چ َ / چ ِف َ ] (اِ مرکب ) (مرکب از چهار + فصل ) چهارموسم . چهارگاه . یک قسمت از چهار قسمت سال شمسی و تقسیمات چهارگانه که از نوروز یعنی اعتدال ربیعی آغاز شود چنین است : بهار و تابستان و پائیز و زمستان و هر فصلی به طور متوسط 90 روز دارد و ...
-
چهار کردن
لغتنامه دهخدا
چهار کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تربیع. (یادداشت مؤلف ).
-
چهار کوکب
لغتنامه دهخدا
چهار کوکب . [ چ َ /چ ِ ک َ / کُو ک َ ] (اِخ ) چهار کوکب قطعةالفرس . چهار ستاره ای که در پس دلفین قرار دارند. هر دو تای از آن در پهلوی یکدیگرند و آن دوتای واقع بر محل دهان اسب یک وجب با هم فاصله دارند و آن دوتای دیگر که در ناحیه ٔ سر اسب میباشد یک ذرا...
-
چهار گلخن
لغتنامه دهخدا
چهار گلخن . [ چ َ / چ ِ گ ُ خ َ ] (اِ مرکب ) کنایه از چهارحد جهان باشد. (برهان ) (آنندراج ). || کنایه از چهارعنصر است . (برهان ) (از آنندراج ).
-
چهار گوشلی
لغتنامه دهخدا
چهار گوشلی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور. در 18هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا. معتدل و کوهستانی است . 179 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
چهار منظر
لغتنامه دهخدا
چهار منظر. [ چ َ / چ ِ م َ ظَ ] (اِ مرکب ) کنایه از فلک چهارم است که فلک آفتاب باشد. (آنندراج ).