کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارپاره کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارپاره کردن
لغتنامه دهخدا
چهارپاره کردن . [ چ َ / چ ِ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دوبار دونیمه کردن . رجوع به چهارپاره شود.
-
واژههای مشابه
-
چهارپاره زن
لغتنامه دهخدا
چهارپاره زن . [ چ َ / چ ِ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) آنکه چهارپاره زند : سار از تو مشعبد چمن گشت هندوی چهارپاره زن گشت . خاقانی .تعبیر چهارپاره زن را در اشعار میرزا حبیب اصفهانی درذیل کتاب دستور سخن وی دیده ام و در آنجا معنی بشکن زدن مفهوم میشود. و آن ص...
-
جستوجو در متن
-
نخکله
لغتنامه دهخدا
نخکله . [ ن َ ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ) گوزی سخت . (لغت فرس اسدی ). گوز سخت . گردوی سوزنی . (فرهنگ نظام ). گردکانی را گویند که سخت باشد و زود نشکند و مغزش به دشواری برآید. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (از آنندراج ). و آن راچارمغز نیز گویند زیرا که...
-
پاره
لغتنامه دهخدا
پاره . [ رَ / رِ ] (اِ) پینه که بجامه ٔ کهنه زنند. رقعه . پینه . وصله . دَرپی . خرقة. الترویم ؛ پاره دردادن جامه . (زوزنی ). اَللدّم ؛ پاره در جامه دادن . (تاج المصادر بیهقی ) : زیرا که بر پلاس نه نیک آیدبر دوخته ز ششترئی پاره . ناصرخسرو.نیست آزاده ر...