کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارهزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارهزار
لغتنامه دهخدا
چهارهزار. [ چ َ / چ ِ هََ / هَِ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) مرکب از دو عدد اصلی «چهار» و «هزار» عدد واقع بین سه هزار نهصد نود و نه و چهار هزار و یک . اربع الف : اگر قلعه ٔ چنار به من گذارید پسر خود را با چهارهزار سوار به خدمت پادشاه فرستم . (تار...
-
جستوجو در متن
-
ژدس
لغتنامه دهخدا
ژدس . [ ژِ دِ ] (اِخ ) نام شهری به ممالک متحده ٔ امریکای شمالی (نیویورک ) (در قلمرو اُنندُگا)، دارای چهارهزار تن سکنه .
-
اربعالف
لغتنامه دهخدا
اربعالف . [ اَ ب َع َ اَ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) چهارهزار.
-
اربعةآلاف
لغتنامه دهخدا
اربعةآلاف . [ اَ ب َع َ ت َ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) چهارهزار.
-
خرسوه
لغتنامه دهخدا
خرسوه . [ خ ِ ] (اِخ ) نام قصبه ای است به بلغارستان کنار ساحل طونه با چهارهزار تن جمعیت . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
-
لیکتیو
لغتنامه دهخدا
لیکتیو. [ ک ِ ] (اِخ ) نام شهری به اندلس به ساحل دریا. دارای چهارهزار تن سکنه ولنگرگاهی بدیع است . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 330).
-
ارهفت
لغتنامه دهخدا
ارهفت . [ اَ هََ ] (اِخ ) یکی از پیغمبران است باعتقاد کفره ٔ هند و ایشان شش طایفه اند همه قایل بتناسخ . گویند چهارهزار ارهفت خواهد آمد و بعداز آن آفرینش برطرف خواهد شد. (برهان ) (آنندراج ).
-
بلطاسیة
لغتنامه دهخدا
بلطاسیة. [ ب َ ی َ ] (اِخ ) (مدرسه ٔ...) مدرسه ای بود در بغداد و کتابخانه ٔ بزرگی داشت که فهرست آن به 360 مجلد برمی آمد و پنجاه کتابدار و چهارهزار غرفه داشت . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شهودی
لغتنامه دهخدا
شهودی . [ ش ُ ] (اِخ ) شاعری از لاهیجان و معاصر سلطان یعقوب و دارای دیوان است .شاهنامه ای مشتمل چهارهزار بیت نظم کرده بزبان ترکی .رجوع به آتشکده ٔ آذر ص 166 و مجمعالخواص ص 311 شود.
-
کروه
لغتنامه دهخدا
کروه . [ ک ُ ] (اِ) ثلث و سه یک فرسخ را گویند و آن سه هزار گز است و بعضی گویند چهارهزار گز است و زیاده از این نیست و آن رابه عربی کراع خوانند. ثلث فرسنگ است و در برهان گفته چهارهزار گز و آن را به عربی کراع خوانند. (برهان ). و در هیچ کتابی کراع بدین م...
-
عباد
لغتنامه دهخدا
عباد. [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن اخضربن علقمةبن عباد المازنی التمیمی و اخضر شوی مادر اوست وی یکی از مردان مشهور عصر اموی است و به امر عبداﷲبن زیاد با چهارهزار مرد جنگی به جنگ مرداس بن حدیر رفت و مرداس را بکشت و سر او را به نزد پسر زیاد فرستاد. وی به سا...
-
هریسان
لغتنامه دهخدا
هریسان . [ ] (اِخ ) این دیه را دارابن دارا بنا کرده و به نام درم خریدگان خود نهاده است و بدین دیه ازممالیک او یک راوریسان نام بوده است ، دارا گفت که این دیه را به نام او کنند. پس به مرور وریسان را هریسان گفتند. چنین گویند که یکبار از هریسان چهارهزار ...
-
حجت مشهدی
لغتنامه دهخدا
حجت مشهدی . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ م َ هََ ] (اِخ ) سیدمهدی بن غیاث الدین ملقب به پیشنماز مشهدی . نصرآبادی در تذکره ٔ خود احوال او را یاد کرده گوید از کودکی علم آموخت و دیوانی مشتمل بر چهارهزار بیت دارد و من آنرا ندیده ام . در مطلع الشمس نیز احوالش آورده و...
-
قوسان
لغتنامه دهخدا
قوسان . [ ق َ ] (اِخ )دهی است نزدیک واسط. (منتهی الارب ). برخی از شاعران عرب در شعر خود از آن یاد کنند. (از معجم البلدان ). قوسان یا قوران ، شهری وسط است [ از شهرهای عراق عرب ] و قرب صد پاره ده از توابع آن ، حقوق دیوانش نه تومان و چهارهزار دینار است ...