کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهارطاقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چهارطاقی
لغتنامه دهخدا
چهارطاقی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، 177 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و چغندر قند است و شغل اهالی زراعت میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
چهارطاقی
لغتنامه دهخدا
چهارطاقی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان ، 80 تن سکنه دارد. از زه آب رودخانه ٔ سفیدبلاغی آبیاری میشود. محصولش غلات و برنج است . شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی و جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ای...
-
چهارطاقی
لغتنامه دهخدا
چهارطاقی . [ چ َ / چ ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب )قبه و گنبدی که بر چهارپایه و ستون استوار شود و ازهر جانب طاقی هلالی دارد و هر یک از طاقهای چهارگانه بر دو پایه و ستون نهاده شود و سقف و قبه و گنبد براین پایه ها و طاقها قرار گیرد. || بنایی مانند این که بر س...
-
جستوجو در متن
-
چهارطاق بودن
لغتنامه دهخدا
چهارطاق بودن . [چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) شباهت و مانندگی داشتن به چهارطاق و چهارطاقی . گشادگی داشتن . بازوگشاده بودن .- چهارطاق بودن در ؛ گشاده بودن و باز بودن کامل آن .
-
چهارتاق
لغتنامه دهخدا
چهارتاق . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) که تاق چهار دارد. || کاملاً باز (ظاهراً در مقام مشابهت به چهارطاق و چهارطاقی ) صفت دری که کاملاً باز باشد. رجوع به چهارطاق شود:در چهارتاق است ؛ که هر دو لنگه ٔ آن به کلی بازست .
-
چهارطاق کردن
لغتنامه دهخدا
چهارطاق کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ساختن عمارتی که به چهارطاقی شبیه باشد. چهارطاق پدید آوردن .- چهارطاق کردن در ؛ در را بتمامی بازکردن . هر دو لنگه ٔ در را بالتمام بازکردن . (یادداشت مؤلف ).- || کنایه از بازکردن دو زانوی خمیده ٔ شخص نشست...
-
گوراندشت بزرگ
لغتنامه دهخدا
گوراندشت بزرگ . [ دَ ت ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 43 هزارگزی شمال ضیأآباد و 6 هزارگزی راه شوسه . کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن 391 تن است . آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات ، عدس د...
-
چهارطاق
لغتنامه دهخدا
چهارطاق . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چارطاق . چهارطاقی . قبه و گنبدی که بر چهار پایه و ستون استوار باشد، سطحی که زیر آن قرار میگیرد مربع است و ستونها بر گوشه های آن قرار دارد و هر دو ستون از بالا با طاق و هلالی به یکدیگر متصل شوند و قبه و گنبد بر این ط...
-
باکو
لغتنامه دهخدا
باکو. (اِخ ) (شهر...) به واو مجهول شهری است قریب شیروان . (غیاث اللغات ). نام شهری است بشمال ایران . (آنندراج ). شهری است به عجم . (منتهی الارب ). باکوبه . باکویه . باکی . (در تلفظ ترکان ). نام بندری در ساحل غربی دریای خزر که 237000 تن جمعیت دارد. با...