کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چه
لغتنامه دهخدا
چه . [ چ َ / چ ِ ] (پسوند تصغیر) به فتح اول و عدم ظهور هاء در فارسی علامت تصغیر است . (در پهلوی ایچک ، ایچه ، ایزه ، ایزک ، ایجک ، ایژک نشانه ٔ تصغیر است ). (حواشی برهان قاطع چ معین ). چون در آخر کلمه درآورند افاده ٔ تصغیر کند مانند باغچه و طاقچه . (...
-
چه
لغتنامه دهخدا
چه . [ چ َه ْ ] (اِ) مخفف چاه است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : موکشان برلب چه آرد زودنیز نه بان کند نه ویل و نه وای . خسروی .هر بزرگی که سر از طاعت تو بازکشیدسرنگون گشت ز منظر به چه سیصد باز. فرخی .نه چاهی را بگه دارد نه گاهی را به چه داردز...
-
چه
لغتنامه دهخدا
چه . [ چ ِ ] (حرف ربط) برای تعلیل آمده است . (ازبرهان ) (از آنندراج ). زیرا. (ناظم الاطباء). به علت اینکه و برای اینکه . (فرهنگ نظام ). ایرا که ، زیرا که ، که از آنکه . برای آنکه . زیرا به علت آنکه . (یادداشت مؤلف ). در صورتی حرف ربط بشمار آید که دو...
-
واژههای مشابه
-
چه چه زدن
لغتنامه دهخدا
چه چه زدن . [ چ َه ْ چ َه ْ زَ دَ ] (مص مرکب ) خواندن بلبل . خواندن بلبل و قناری و سایر پرندگان خوش آواز. آواز برآوردن بلبل . نشید برکشیدن . || سخت خوب خواندن مغنی آواز را. سخت خوش خواندن . غلطاندن آواز در گلو. (یادداشت مؤلف ). تحریر. به خوبی تحریر ...
-
گلنی چه
لغتنامه دهخدا
گلنی چه . [ گ ُ ن ِ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 60 هزارگزی جنوب بیرجند و دارای 12 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
-
گائین چه
لغتنامه دهخدا
گائین چه . [چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد. 21 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ بوکان به میان دوآب واقع شده است . منطقه ای کوهستانی معتدل ، مالاریائی ، دارای 250 تن جمعیت . آب این ده از زرینه رود است ،محصول آن غلات و چغندر، توتو...
-
کیف چه
لغتنامه دهخدا
کیف چه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) کیف خرد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیف شود.
-
نیزه چه
لغتنامه دهخدا
نیزه چه . [ ن َ / ن ِ زَ / زِ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) رمیح . (یادداشت مؤلف ). نیزه ٔ کوچک : عنزه ؛ نوعی نیزه چه است میان نیزه و عصا. (از منتهی الارب ).
-
تایوئه چه
لغتنامه دهخدا
تایوئه چه . [ ] (اِخ ) قبیله ٔ ترک که هیاطله از آن بودند. سعید نفیسی در احوال واشعار رودکی آرد: پس از فتح طخارستان بدست ژوان ژوانها در آن ناحیه طایفه ای از «تایوئه چه » مانده بود به اسم «هوا» . پادشاه ایشان «یتا» نام داشت و بمناسبت نام او این طایفه ر...
-
دیم چه
لغتنامه دهخدا
دیم چه . [چ ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش گتوند شهرستان شوشتر است . و از ده قریه بزرگ و کوچک تشکیل شده و 1300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
قلعه چه
لغتنامه دهخدا
قلعه چه . [ ق َ ع َ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان ، واقع در 8000گزی جنوب مینودشت موقعجغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 140 تن است . آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات ، ابریشم ، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری...
-
قلعه چه
لغتنامه دهخدا
قلعه چه . [ ق َ ع َ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قل جق بخش شیروان شهرستان قوچان ، واقع در 12هزارگزی شمال خاوری شیروان و 8هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی قوچان شیروان موقع جغرافیایی آن دامنه و سردسیری . سکنه ٔآن 519 تن است . آب آن از رودخانه و قنات و محصو...
-
قلعه چه
لغتنامه دهخدا
قلعه چه . [ ق َ ع َ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 25هزارگزی خاور لردگان و 6هزارگزی راه لردگان به پل کره . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 184 تن است . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی ...
-
قلعه چه
لغتنامه دهخدا
قلعه چه . [ ق َ ع َ چ ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان سردرود بخش اسکو شهرستان تبریز، واقع در 11هزارگزی شمال اسکو و در مسیر شوسه ٔ تبریز به مراغه و خطآهن مراغه به تبریز. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 155 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غل...