کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنگ آب دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چنگ درزدن
لغتنامه دهخدا
چنگ درزدن . [ چ َ دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) پنجه درافکندن به . درآویختن به چیزی . دست بردن بچیزی . امساک . امتساک . استمساک . تمسیک . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). تمسک . (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج المصادر) (دهار). تعلق . (تاج المصادر) (دهار). |...
-
چنگ دهن
لغتنامه دهخدا
چنگ دهن . [چ َ گ ِ دَ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) نام سازی آهنین است که بدهن گذاشته و با انگشت مینوازند و آن را در هندوستان مُنهه چنگ گویند. سازِ دهنی : گر سکه ٔ دل بر سخن خویش زنی کی حرف بدی ز دشمن خویش زنی بد گویی خلق همچو چنگ دهن است منواز که خو...
-
چنگ ربعوش
لغتنامه دهخدا
چنگ ربعوش . [ چ َ گ ِ رُ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) همان چنگ مشهور است که مینوازند و از این جهت ربع وش گفته اند که شباهتی به ربع دایره ٔ اصطرلاب دارد : چنگی آفتاب روی از پس ارتفاع می چنگ نهاده ربعوش بر بر و چهره بربری .خاقانی .
-
چنگ رومی
لغتنامه دهخدا
چنگ رومی . [ چ َ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لورا . (التفهیم ). رجوع به لورا شود.
-
چنگ ساخته
لغتنامه دهخدا
چنگ ساخته . [ چ َ گ ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ساخته چنگ . چنگ کوک شده و آماده برای نواختن . بین شعرا معروف و مشهور است : به پردلی و به مردی همه نگهداردنگاهداشتنی ساخته چو ساخته چنگ . فرخی (آنندراج ) (انجمن آرا).رجوع به ساخته چنگ شود.
-
چنگ سغدیانه
لغتنامه دهخدا
چنگ سغدیانه . [ چ َ گ ِ س ُ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی چنگ بوده است : بنشان بطارم مر ترک خویش رابا چنگ سغدیانه و با بالغ و کدو.عماره .
-
چنگ شدن
لغتنامه دهخدا
چنگ شدن . [ چ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خمیده و منحنی شدن . || متقلص گشتن دست و پا. (ناظم الاطباء).
-
چنگ گرفتن
لغتنامه دهخدا
چنگ گرفتن . [ چ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چنگ زدن . استمساک . رجوع به چنگ زدن شود.
-
چنگ مرغ
لغتنامه دهخدا
چنگ مرغ . [چ َ گ ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چنگال مرغ . || زین پوش . (اشتینگاس ص 401) (ناظم الاطباء).
-
چنگ موزه
لغتنامه دهخدا
چنگ موزه . [ چ َ گ ِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوک برگشته ٔ موزه . (ناظم الاطباء).
-
چنگ نواختن
لغتنامه دهخدا
چنگ نواختن . [ چ َ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) چنگ زدن و نواختن چنگ : رودکی چنگ برگرفت و نواخت باده انداز کو سرود انداخت .رودکی .
-
چنگ یازیدن
لغتنامه دهخدا
چنگ یازیدن . [ چ َ دَ ] (مص مرکب ) آهنگ کردن . دست یازیدن . قصد کردن : فرامرز چون سرخه را یافت چنگ بیازید چونان که یازد پلنگ . فردوسی .چو نتوان گرفتن گریبان جنگ سوی دامن آشتی یاز چنگ . اسدی .شاهین غمش چو چنگ یازددر چنگلش آسمان نگنجد.حسین شفائی (از آن...
-
چنگ آباد
لغتنامه دهخدا
چنگ آباد. [ چ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در هجده هزارگزی شمال خاوری تربت جام و سه هزارگزی باختر شوسه ٔ عمومی معدن چشمه گل . ناحیه ای است واقع در جلگه . معتدل و دارای 500 تن سکنه میباشد. اهالی به کشاورزی و مال...
-
چنگ پشت
لغتنامه دهخدا
چنگ پشت . [ چ َ پ ُ ] (ص مرکب ) خمیده پشت . کوژپشت . (آنندراج ) (از مجموعه ٔ مترادفات ص 290). کوژپشت و احدب . (ناظم الاطباء) : پیران چنگ پشت و جوانان چنگ زن در چنگ جام باده و در گوش بانگ چنگ . سوزنی .پیریش چنگ پشت کرد و ضعیف چون بریشم ز گوشمال رباب ....
-
چنگ تو
لغتنامه دهخدا
چنگ تو. [ چ ِ ] (اِخ ) شهری از چین ، پایتخت سوچوان . 800000 تن سکنه دارد و مرکز بزرگ صنعتی است .