کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنگیزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چنگیزی
لغتنامه دهخدا
چنگیزی . [ چ َ ] (اِخ ) تیره ای از ایل نفر. (از ایلات خمسه ٔ فارس ) (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 87).
-
چنگیزی
لغتنامه دهخدا
چنگیزی . [ چ َ ] (ص نسبی ) منسوب به چنگیز. رجوع به چنگیز شود.
-
واژههای مشابه
-
علی چنگیزی
لغتنامه دهخدا
علی چنگیزی . [ ع َ ی ِ چ َ ] (اِخ ) بیست و چهارمین تن از خاندان چنگیزی در ماوراءالنهر و از نوادگان اولوس اوکتای بود و از حدود سال 741 تا حدود 743 هَ . ق . حکومت کرد (از طبقات سلاطین اسلام ص 216).
-
جستوجو در متن
-
غازان
لغتنامه دهخدا
غازان . (اِخ ) بیست و ششمین از خاندان چنگیزی در ماوراءالنهر از اولوس جغتای ، از 744 تا 747هَ . ق .
-
تاشتمور اغلان
لغتنامه دهخدا
تاشتمور اغلان . [ ت ِ اُ ] (اِخ ) از شاهزادگان چنگیزی نژاد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 450 و 527 و 532 شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) بیست و پنجمین از خاندان چنگیزی در ماوراءالنهر از اولوس جغتای (از حدود 743 تا 744 هَ . ق .). (طبقات سلاطین اسلام ص 216).
-
علاءالدین
لغتنامه دهخدا
علاءالدین . [ ع َ ئُدْ دی ] (اِخ ) حکمران قندوز، در زمان حمله ٔ چنگیز به ایران . وی با قریب هفت هزار نفر از ترکان قراختائی به لشکریان چنگیزی پیوسته و به جنگ با خوارزم شاه حاضر شد. (از تاریخ مفصل ایران ، مغول ص 37).
-
جوینی
لغتنامه دهخدا
جوینی . [ ج ُ وَ ] (اِخ ) معین الدین . از مشاهیر ادباست که بسال 735 هَ . ق . کتاب نگارستان را بسبک گلستان سعدی بنام ابوسعید چنگیزی تألیف داد. (ریحانة الادب ج 1 ص 291).
-
تایزی اوغلان
لغتنامه دهخدا
تایزی اوغلان . (اِخ ) از شاهزادگان چنگیزی نژاد و معاصر امیرتیمور گورکان و از رجال دربار امیرتیمور بود. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 47، 527 و 532 شود.
-
غلوه
لغتنامه دهخدا
غلوه . [ ] (اِخ ) احمدبن محمد قواس ، معروف به خواجه غلوه . وی از شیوخ متصوفه در دوره ٔ چنگیزی بود. مزار او در ولایت تولک در قریه ٔ جدرود است . صاحب «روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات » داستانی از او آورده است . رجوع به کتاب مذکور ج 2 ص 66 و 67 شود.
-
بغدادخاتون
لغتنامه دهخدا
بغدادخاتون . [ ب َ ] (اِخ ) نام همسر سلطان ابوسعید آخرین پادشاه ایلخانیان از خاندان چنگیزی و دختر امیر دمشق بن امیر چوپان است . وی امیر الامرای پادشاه مزبور بوده و بجمال صورت و کمال معنی شهرت داشته است . و رجوع به حبیب السیر ج 3 و جامع التواریخ رشیدی...
-
بسارابه
لغتنامه دهخدا
بسارابه . [ ب ِ ب َ ] (اِخ ) نام خانواده ای است که دیرزمانی در رومانی و بسارابی تسلط و فرمانروایی داشته اند و وجه تسمیه خطه ٔ بسارابی از ایشانست آنان مدعی بودند که نژادشان به کانتاکوزن از قیاصره ٔ قسطنطنیه میرسد و قره رودلف یکی از اعضای این خانواده ب...
-
دانشمندچه
لغتنامه دهخدا
دانشمندچه . [ ن ِ م َ چ ِ ] (اِخ ) بیست وهفتمین از خاندان چنگیزی به ماوراءالنهر از اولوس اوگتای .(747 - 749 هَ . ق .). امیر قزغن او را والی ساخته بود. و نیز رجوع به حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 3 ص 92 و معجم الانساب و الاسرات چ زامباور ج 2 ص 370 شو...