کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چمک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چمک
لغتنامه دهخدا
چمک . [ چ َ م َ ] (اِ) قوت و قدرت . (برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : پایگه سخنوری یافتم از قبول توخود ز ازل بعون تو دست مراست این چمک . خواجه عمید لوبکی (از جهانگیری ).|| بیشی . افزونی . (برهان ) (جهانگیری ) (رشیدی ) (انجم...
-
چمک
لغتنامه دهخدا
چمک . [ چ َ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که در 100 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 12 هزارگزی خاور راه مالرو جیرفت به ساردوئیه واقع است و5 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
چمک
لغتنامه دهخدا
چمک . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اسفندقه ٔ بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که در 100 هزارگزی جنوب ساردوئیه و یک هزارگزی خاور راه فرعی جیرفت به بافت واقع است . جلگه و معتدل است و 340 تن سکنه دارد. آبش از قنات . محصولش غلات و حبوبات . شغل اهالی زراع...
-
واژههای مشابه
-
دست چمک
لغتنامه دهخدا
دست چمک . [ دَ چ َ م َ ] (اِ مرکب ) به معنی دست قدرت و قوت است ، چه چمک ، به معنی قوت و قدرت و بیشی و افزونی و پیشدستی و شأن و شوکت آمده . (آنندراج ).فر و فیروزی و قوت و قدرت و جلادت . (ناظم الاطباء).
-
باغ چمک
لغتنامه دهخدا
باغ چمک . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان بم که در 3 هزارگزی شمال باختری بم و 2 هزارگزی شمال شوسه ٔ بم به کرمان در جلگه واقع است . ناحیه ای است گرمسیر دارای 341 تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آ...
-
جستوجو در متن
-
مقناطیس
لغتنامه دهخدا
مقناطیس . [ م ِ ] (معرب ، اِ) سنگ آهن ربا که به هند چُمَّک گویند و در رساله ٔ معربات نوشته که مقناطیس معرب مکناطیس که لفظ یونانی است . (غیاث ) (آنندراج ). مأخوذ از یونانی ، مغناطیس و سنگ آهن ربا. (ناظم الاطباء) : از نهیب سنانش بی تلبیس خاصیت باز داد...
-
ترقی
لغتنامه دهخدا
ترقی .[ ت َ رَق ْ قی ] (ع مص ) ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بلند شدن . (آنندراج ). || برآمدن بر نردبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).برآمدن بر نردبان پله پله . || بالا رفتن برکوه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). گاهی با الی ̍...