کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چمچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چمچه
لغتنامه دهخدا
چمچه . [ چ ُ / چ َ چ َ / چ ِ ] (اِ) قاشق و کفگیر کوچک . (آنندراج ). ملاغه و ملعقه و کفگیر. (ناظم الاطباء). چمچم . خَطیفَه . (منتهی الارب ) : غریبی گرت ماست پیش آورددوپیمانه آبست و یک چمچه دوغ . سعدی .آن دیگ لب شکسته ٔ صابون پزی ز من آن چمچمه ٔ هریسه ...
-
واژههای مشابه
-
چمچه زدن
لغتنامه دهخدا
چمچه زدن . [ چ ُ/ چ َ / چ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) برهم زدن غذا را در دیگ بوسیله ٔ چمچه . تسویط حلوا در دیگ تا بروغن افتد.- امثال : دیشب همه شب چمچه زدی کو حلوا .و رجوع به چمچه شود.
-
چمچه ساز
لغتنامه دهخدا
چمچه ساز. [ چ ُ / چ َ / چ ِ ] (نف مرکب ) آنکه چمچه بسازد. (آنندراج ). سازنده ٔ چمچه : چو قاشق ز طنبور آری بدست دل چمچه سازان پذیرد شکست . طغرا (از آنندراج ).رجوع به چمچه شود.
-
جستوجو در متن
-
قاشوب
لغتنامه دهخدا
قاشوب . (اِ) چمچه . قاشق .
-
ملبنة
لغتنامه دهخدا
ملبنة. [ م ِ ب َ ن َ ] (ع اِ) چمچه و آنچه به وی لیسند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چمچه و آنچه بدان چیزی را لیسند و قاشق . (ناظم الاطباء). ملعقة. (از اقرب الموارد).
-
چلک
لغتنامه دهخدا
چلک .[ چ ُ ] (اِ) چمچه و ملاغه و ملعقه . (ناظم الاطباء).
-
مئکال
لغتنامه دهخدا
مئکال . [ م ِءْ ] (ع اِ) آلت خوردن مانند چمچه و جز آن . (منتهی الارب ). ابزاری که بدان غذا خورند مانند چمچه و جز آن .(ناظم الاطباء). ملعقه . ج ، مآکیل . (اقرب الموارد).
-
کفک گیر
لغتنامه دهخدا
کفک گیر. [ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کفگیر. چمچه . (ناظم الاطباء). مرغات . (منتهی الارب ). و رجوع به کفگیر شود.
-
هم زدن
لغتنامه دهخدا
هم زدن . [ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) مخلوط کردن . مایعی را که از مواد مختلف باشد با آلتی در هم آمیختن ، چنانکه آش را با چمچه یا قاشق هم زنند. (یادداشت مؤلف ).
-
ناشل
لغتنامه دهخدا
ناشل . [ ش ِ ] (ع ص ) کسی که گوشت را بدون چمچه با دست از دیگ برآورد و در دهن گذاشته بخورد. (ناظم الاطباء) .
-
طعام بخش
لغتنامه دهخدا
طعام بخش . [ طَ ب َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) چمچه ٔ کلان . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). کفگیر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مذوبة
لغتنامه دهخدا
مذوبة. [ م ِذْ وَ ب َ ] (ع اِ) مغرفة. (اقرب الموارد) (متن اللغة). چمچه . کفلیز. (منتهی الارب ). کفگیر. (ناظم الاطباء). ج ، مذاوب .
-
گمار
لغتنامه دهخدا
گمار. [ گ ُ ] (اِ) چمچه . (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). کفگیر بزرگ . (ناظم الاطباء) : اگر از طعامش دهد یک گمارنهد بار منت به دوشت هزار.میرنظمی (از شعوری ج 2 ورق 318).