کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چمچاخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چمچاخ
لغتنامه دهخدا
چمچاخ . [ چ َ/ چ ِ ] (ص ) منحنی و خمیده را گویند. (برهان ) (از جهانگیری ) (از رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ).کج و منحنی . (ناظم الاطباء). خمیده پشت . قوزی . چمچاچ : زرد و چمچاخ کردم از غم عشق دو رخ لعل فام و قامت راست . فرخی (از جهانگیری ).کشیده قامت...
-
جستوجو در متن
-
چمخاخ
لغتنامه دهخدا
چمخاخ . [ چ َ ] (اِ) چمچاق . (ناظم الاطباء). تلفظی از چخماخ که آتش زنه باشد. و رجوع به چمچاق و چخماخ شود. || (ص ) کج و منحنی . چمچاخ . و رجوع به چمچاخ شود.
-
خلمده
لغتنامه دهخدا
خلمده . [ خ ِ دِه ْ ] (نف مرکب ) بینیی را گویند که پیوسته آب و خلم از آن روان باشد.(برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : کشیده قامت و گل روی و مشکبوی وی است خلمده بینی و چمچاخ و گنده قوز منم .سوزنی .
-
کشیده قامت
لغتنامه دهخدا
کشیده قامت . [ ک َ / ک ِ دَ / دِ م َ ] (ص مرکب ) بلندبالا. درازاندام . کشیده قد. بلندقد. بلندقامت . رشیق . کشیده اندام . (یادداشت مؤلف ) : کشیده قامت و گل روی و مشکبوی وی است خلیده بینی و چمچاخ و گنده فوز منم .سوزنی .
-
چمچاچ
لغتنامه دهخدا
چمچاچ . [ چ َ ] (ص ) خمیده . منحنی . کوژپشت . خمیده پشت . قوزی : گفت ای کدخدای خام طمع پیرپوچ بغل زن چمچاچ کاج صمصام را سزد بریال سوزنی را ترانه بر ره چاچ . سوزنی (از یادداشت مؤلف ).رجوع به چمچاخ شود.
-
چنگ
لغتنامه دهخدا
چنگ . [ چ َ ] (اِ) نام سازیست مشهور . (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). سازی است مشهور که سر آن خمیده است و تارها دارد. (آنندراج ) (انجمن آرا). نوعی از مزامیر است در غایت شهرت . (شرفنامه ٔ منیری ). صنج ؛ و آن بر دو قسم است یکی دو صف...