کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چمنزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
چمن زار
لغتنامه دهخدا
چمن زار. [ چ َ م َ ] (اِ مرکب ) معروف است . (از آنندراج ). مرغزار سبز و خرم . (ناظم الاطباء). جایی که چمن و سبزه روید. چمنستان . چمن خیز : بیا ساقی ای نوبهار طرب ز نخل قدت برگ و بار طرب بیاد گل آن چمن زار فیض بده لاله گون جام سرشار فیض . طغرا (از آنن...
-
جستوجو در متن
-
چمنستان
لغتنامه دهخدا
چمنستان . [ چ َ م َ ن ِ ] (اِ مرکب ) مرغزار سبز وخرم . (ناظم الاطباء). چمنزار. رجوع به چمنزار شود.
-
گیاستان
لغتنامه دهخدا
گیاستان . (اِ مرکب ) مخفف گیاهستان . جایی که گیاه باشد. محلی که در آن گیاه روید. علفزار و کشتزارو چمنزار. زمینی گیاستان ، یعنی گیاهستان و سرسبز.
-
سلاحف
لغتنامه دهخدا
سلاحف . [ س َ ح ِ ] (ع اِ) باخه ها. ج ِ سلحفاة. (غیاث ) (آنندراج ) (دهار) : سمنزار گشته دیار سلاحف چمنزار گشته وجار ثعالب .حسن متکلم .
-
باغ و راغ
لغتنامه دهخدا
باغ و راغ . [ غ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) به باغستانها و دشتهای سبز و خرم اطلاق شود. باغستان و چمنزار : بزن ای ترک آهو چشم آهو از سر تیری که باغ و راغ و کوه و دشت پرماهست و پر شعری . منوچهری .مگر دیده باشی که در باغ و راغ بتابد بشب کرمکی چون چراغ ....
-
چمنگاه
لغتنامه دهخدا
چمنگاه . [ چ َ م َ ] (اِ مرکب ) مرادف چمنزار و چمنستان . آنجا که چمن روید. مرغزار و سبزه زار : که در پایان این کوه گرانسنگ چمنگاهی است گردش بیشه ٔ تنگ . نظامی .وآن سرو رونده زآن چمنگاه شد روی گرفته سوی خرگاه . نظامی .رجوع به چمن زار و چمنستان شود.
-
گیاه زار
لغتنامه دهخدا
گیاه زار. (اِ مرکب ) علفزار.مرتع. گیاه خور. گیاخورد. گیاچر. چراگاه . چمنزار : شتر داند که گیاه زار کجا است تا آنجا شود. (ابوالفتوح ج 3 ص 328). از زمین بیرون آورد آب و گیاه زار. (ابوالفتوح ج 5 ص 472). گله ها که در آن نواحی و گیاه زارهای آن مراعی یافت ...
-
وجار
لغتنامه دهخدا
وجار. [ وِ / وَ ] (ع اِ) گله ٔ کفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جای گرگ و کفتار. (دهار) (مهذب الاسماء). سوراخ کفتار و جز آن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جای ماندن کفتار و گرگ . (غیاث اللغات ) (نصاب ). ج ، اَوجِرَه ، وُجُر. (منت...
-
روضه گاه
لغتنامه دهخدا
روضه گاه . [ رَ ض ِ / ض َ ] (اِ مرکب ) ظاهراً جایگاه سبزه و چمن . باغستان . چمنزار : بود در روضه گاه آن بستان چمنی بر کنار سروستان . نظامی .روضه گاهی چو صد نگار در اوسرو و شمشاد بیشمار در او. نظامی .چشم او را که مهر مازاغ است .روضه گاه برون این باغ ا...
-
نعره زنان
لغتنامه دهخدا
نعره زنان . [ ن َ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) فریادکنان . (ناظم الاطباء). غریوان : گرازان و چون شیر نعره زنان سمندش جهان و جهان را کنان . فردوسی .هر شب به سیر کویش از کوچه ٔ خرابات نعره زنان برآیم یعنی که مست اویم . خاقانی .نیمشبی سیمبرم نیم مست...
-
سمن زار
لغتنامه دهخدا
سمن زار. [س َ م َ ] (اِ مرکب ) باغ یاسمن و جای انبوه از درخت یاسمن . آنجا که سمن روید. (ناظم الاطباء) : شهریاری که خلاف تو کند زود فتداز سمن زار بخارستان وز کاخ بکاز. فرخی .از کوه تا بکوه بنفشه ست و شنبلیداز پشته تا به پشته سمن زار و لاله زار. فرخی ....
-
اشرف
لغتنامه دهخدا
اشرف . [ اَ رَ ] (اِخ ) قانسوه غوری . بیست وسومین سلطان سلسله ٔ ممالیک برجی بود که در سال 906 هَ . ق . / 1500 م . به سلطنت رسید. (از طبقات سلاطین اسلام ص 75). و در اعلام المنجد آمده است : اشرف لقب ملک قانصوه دوم از ممالیک چرکسی مصر (1430 - ؟ م .) بود...
-
صاروخان
لغتنامه دهخدا
صاروخان . (اِخ ) یکی از سنجاقهای پنجگانه ای است که تشکیل ولایت آیدین دهد و قسمت شمال شرقی آن ولایت است و از شمال و مشرق به ولایت خداوندگار و از جنوب به سنجاق دنیزلی ، آیدین وازمیر و از سمت مغرب به سنجاق ازمیر محاط است و ساحل ندارد، بین 38 درجه و 2 دق...
-
چمن
لغتنامه دهخدا
چمن . [ چ َ م َ ] (اِ) راه باشد میان بوستان و باغ . (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 361). راه راست بود ساخته در میان درختان . راه ساخته بود در میان صف درختان . راهی باشد در باغ میان درختان و از هر دو پهلوی راه درخت نشانده و آن جای نشستنگاه بگذاشته و از ریاحین ...