کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چمندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چمندگی
لغتنامه دهخدا
چمندگی . [ چ َ م َ دَ / دِ ] (حامص ) صفت و حالت شخص چمنده . خرامندگی . رفتار بناز و خرام . رجوع به چم ، چمنده و چمیدن شود.
-
جستوجو در متن
-
چمنده
لغتنامه دهخدا
چمنده . [ چ َ م َ دَ / دِ ] (نف ) خرامنده . (شرفنامه ٔ منیری ). خرامنده و از روی ناز رونده . (ناظم الاطباء). چمان . خرامان : هیچ چمنده و رمنده از آن شربتی تناول نکرد. (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 39). || صفت اسب یا هر مرکب خوشرفتار : فرودآمدند از چمنده...