کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چمانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چمانیدن
لغتنامه دهخدا
چمانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) خرامانیدن . (شرفنامه ٔ منیری ). در سیر و خرام آوردن . خرامانیدن و به ناز و کشی و آهستگی راه بردن . چماندن و خراماندن : کجا من چمانیدمی بادپای بپرداختی شیر درنده جای . فردوسی .رجوع به چم و چماندن شود. || خوش خرامیدن و به ناز...
-
جستوجو در متن
-
چماندن
لغتنامه دهخدا
چماندن . [ چ َ دَ ] (مص ) در سیر و خرام آوردن . (از برهان ) (از آنندراج ). خراماندن و بناز و خرام راه بردن : پی باره ای کو چماند به جنگ بمالد بر و روی جنگی پلنگ . فردوسی .چماند به کاخ من اندرسمندسرم برشود به آسمان بلند. فردوسی .دم سخت گرم دارد که به ...
-
تعریج
لغتنامه دهخدا
تعریج . [ ت َ] (ع مص ) خمانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمییل بنا و نهر. (از اقرب الموارد). جنبانیدن (چمانیدن ؟) بنا. (تاج المصادر بیهقی ). || میل کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خم شدن از جانبی بجانب دیگر. (از اقرب الموارد). || ایستادن...