کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چماقلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چماقلو
لغتنامه دهخدا
چماقلو. [ ُچ ] (اِخ )صاحب مجمع الفصحاء نویسد: «مردی از اهل بارفروش بوده ، چماقی بدوش می نهاده و راه می پیموده و طبع شعری هم داشته است که این شعر نمونه ٔ ذوق اوست : آشیانی دیدم از هم ریخته یادم آمد از سرای خویشتن .رجوع به مجمع الفصحاء ج 2 ص 92 شود.
-
چماقلو
لغتنامه دهخدا
چماقلو. [ چ ُ ] (ص مرکب ) در تداول عوام ، کنایه از شخص زورگوی و مزاحم و مردم آزار. قلدر. قلتشن . قلتشن دیوان .- مجتهد چماقلو ؛ که علم او کم ولی به دست طلاب زیر دست خود بر امور مسلط است . (از یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
چماقدار
لغتنامه دهخدا
چماقدار. [ چ ُ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ چماق . آن کس که چماق بدست دارد. چماقلو. و رجوع به چماقلو شود.