کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چلیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چلیک
لغتنامه دهخدا
چلیک . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رحمت آباد، بخش میاندوآب شهرستان مراغه که در 25 هزارگزی شمال باختری راه میاندوآب به مهاباد واقع است . جلگه و معتدل است و 448 تن سکنه دارد. آبش از زرینه رود و سیمین رود. محصولش غلات ، چغندر، کشمش و حبوبات . شغل اهالی...
-
چلیک
لغتنامه دهخدا
چلیک . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل که در 12 هزارگزی جنوب خاوری و 12 هزارگزی راه شوسه ٔ گرمی به بیله سوار واقع است .جلگه و گرمسیر است و 165 تن سکنه دارد. آبش از چشمه . محصولش غلات و حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری ...
-
چلیک
لغتنامه دهخدا
چلیک . [ چ ِ ] (ترکی ، اِ) در ترکی ، به معنی فولاد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || ظرفی چوبین که دو قاعده ٔ آن بشکل دو دایره ٔ مسطح است . که بوسیله ٔ تخته هایی به یکدیگر متصل شده و درآن شراب ، سرکه و غیره ریزند . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ دکتر معین ). ...
-
واژههای مشابه
-
چلیک چلیک
لغتنامه دهخدا
چلیک چلیک . [ چ ِ چ ِ ] (اِ صوت مرکب ) صدای کفش های پاشنه خوابیده و نعلین به هنگام راه رفتن . چلک چلک . چلپ چلپ . صدای راه رفتن کسانی که نعلین و اقسام دیگر کفشهای پاشنه خوابیده به پادارند. صدای به زمین کشیدن پاشنه های کفش راحتی یا نعلین هنگام راه رفت...
-
جعفرآباد چلیک
لغتنامه دهخدا
جعفرآباد چلیک . [ ج َ ف َ دِچ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه در 22500گزی شمال باختری میاندوآب و 22هزارگزی باختر راه ارابه رو میاندوآب به بناب جلگه و معتدل است و سکنه ٔ آن 183 تن شیعی و سنی مذهب و کردی و ترکی زبانند...
-
پل چلیک
لغتنامه دهخدا
پل چلیک . [ پ ُ ل ِ چ ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه دوراهی حرمک به زابل میان پل محمدآباد و نهر آب . در 110750گزی دوراهی حرمک .
-
جستوجو در متن
-
چیلیک
لغتنامه دهخدا
چیلیک . (ترکی ، اِ) پیت . بشکه . چلیک : یک چلیک نفت ؛ یک پیت نفت . رجوع به چلیک شود.
-
چلک چلک
لغتنامه دهخدا
چلک چلک . [ چ ِ ل ِ چ ِ ل ِ ] (اِ صوت ) آواز کفش های پاشنه خوابیده هنگام راه رفتن کسی که از این نوع کفش در پای دارد. نقل صوت کفش آنگاه که به سبکی و کاهلی روند. صدای کفش هایی از نوع نعلین به هنگام راه رفتن با آنها، چلیک چلیک ، چلپ چلپ . و رجوع به چلپ ...
-
پیپ
لغتنامه دهخدا
پیپ . (اِ) چلیک . بشکه . چیلیک . پیت . رجوع به پیت شود.
-
پیت
لغتنامه دهخدا
پیت .(اِ) پیپ . چلیک . چیلیک . تُنکه . خنب فلزین . چلیک فلزی (آهنی ، حلبی ) برای نفت و روغن و امثال آن . ظرف از حلبی یا تنکه ٔ آهن مکعب مستطیل شکل برای حفظ و حمل نفت و روغن و مانند آن دو.
-
کواب
لغتنامه دهخدا
کواب . [ ک َوْ وا ] (ع ص ) چلیک ساز. بشکه ساز. (دزی ج 2).
-
بزال
لغتنامه دهخدا
بزال . [ ب ُ ] (ع اِ) سوراخی که در آوند شراب کنند تا برآید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنجا که سوراخ کنند از چلیک و پیت شراب تا شراب از آن بیرون کند. (یادداشت بخط دهخدا).
-
جوش ترش
لغتنامه دهخدا
جوش ترش . [ش ِ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسید طرطریک . اسیر تارتاریک . اسیدی است که از دارتو (دُردی که از شراب در چلیک باقی ماند) بدست آید. (فرهنگ فارسی معین ).