کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چفسیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چفسیدن
لغتنامه دهخدا
چفسیدن . [ چ َ دَ ](مص ) بمعنی چسبیدن است خواه چیزی را بچیزی بچسبانند و خواه بدست محکم بگیرند. (برهان ). بمعنی چسبیدن . (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ) (رشیدی ). چسپیدن و ملصق شدن و پیوستن . (ناظم الاطباء). مبدل چسپیدن است . (فرهنگ نظام ). چپسیدن ...
-
جستوجو در متن
-
مچفس
لغتنامه دهخدا
مچفس . [ م َ چ َ] (فعل نهی ) منع از چفسیدن است که بمعنی چسبیدن است یعنی مچسب . (برهان ) (آنندراج ). کلمه ٔ نهی از چفسیدن یعنی مچسب . (ناظم الاطباء). و رجوع به چفسیدن شود.
-
ظرب
لغتنامه دهخدا
ظرب . [ ظَ رَ ] (ع مص ) چفسیدن . التصاق . ملصق شدن . دوسیدن .
-
برچسپیدن
لغتنامه دهخدا
برچسپیدن . [ ب َ چ َ دَ ] (مص مرکب ) برچسفیدن . رجوع به چفسیدن و چسفیدن شود.
-
درچفسیدن
لغتنامه دهخدا
درچفسیدن . [ دَ چ َ دَ ] (مص مرکب ) چفسیدن . چسبیدن . لَدک . لَدَک . لَزب . لُزوب . (منتهی الارب ): تَلَبﱡد؛ درچفسیدن پشم به یکدیگر. (از منتهی الارب ). و رجوع به چفسیدن شود.
-
عزق
لغتنامه دهخدا
عزق . [ ع َ زَ ] (ع مص ) چَفسیدن به کسی و لازم گرفتن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
تراص
لغتنامه دهخدا
تراص . [ ت َ راص ص ] (ع مص ) چفسیدن و ملصق شدن مردم یکدیگر را. (ناظم الاطباء). رجوع به تراصص شود.
-
لحک
لغتنامه دهخدا
لحک . [ ل َ ] (ع مص ) سخت کردن التیام چیزی را. || درآوردن چیزی را در چیزی . || دارو در دهان ریختن . || چفسیدن بهم . || لیسیدن . (منتهی الارب ).
-
ارتصاق
لغتنامه دهخدا
ارتصاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چسبیدن . چفسیدن . (منتهی الارب ).دوسیدن . || محکم گردیدن . (منتهی الارب ).
-
برچفسیده
لغتنامه دهخدا
برچفسیده . [ ب َ چ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) لح . (منتهی الارب ). صفت مفعولی از برچفسیدن . رجوع به چفسیدن شود.
-
چبسیدن
لغتنامه دهخدا
چبسیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) مقلوب چسبیدن ، و آنرا چفسیدن نیز گفته اند، چه «با» و «فا» بیکدیگر بدل شوند. (انجمن آرا). رجوع به چسبیدن شود.
-
چفسانیدن
لغتنامه دهخدا
چفسانیدن . [ چ َ دَ] (مص ) چسبانیدن . دوسانیدن . الصاق . لَت ّ. مُُطابَقَه . (منتهی الارب ). و رجوع به چفساندن و چفسیدن شود.
-
چفسانیده
لغتنامه دهخدا
چفسانیده . [ چ َدَ / دِ ] (ن مف ) چفسانده شده . چسبانیده شده . مَضبوء. (منتهی الارب ). و رجوع به چفسانیدن و چفسیدن شود.
-
چفسیدگی
لغتنامه دهخدا
چفسیدگی . [ چ َ دَ / دِ ] (حامص ) چسپیدگی والتصاق و پیوستگی . (ناظم الاطباء). دوسیدگی . خاصیت چسبندگی داشتن ، چسبناک بودن . و رجوع به چفسیدن شود.