کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چفتِ در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چفت فلک
لغتنامه دهخدا
چفت فلک . [ چ َ ت ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گنبد آسمانی . (ناظم الاطباء). و رجوع به چفت شود.
-
چفت مقوس
لغتنامه دهخدا
چفت مقوس . [ چ َت ِ م ُ ق َوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سقف طاق مانند و خمیده چون چوگان . (رشیدی ). و رجوع به چفت شود.
-
چفت پایه
لغتنامه دهخدا
چفت پایه . [چ َ / چ ِ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) چفته پایه . پایه ٔ چفت . پایه ٔ مو. پایه ٔ تاک . چوب یا شاخه ٔ درختی که درخت انگور را بوسیله ٔ آن راست نگه دارند. پایه های مصنوعی که برآرند یا درختهای دیگر که پایه سازند مو و امثال آنرا : ... و بهر درخت با...
-
چفت و رزه
لغتنامه دهخدا
چفت و رزه . [ چ ِ ت ُ رَ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) چفت و بست . چفت وبند. و رجوع به چفت و چفت و بست و چفت و بند شود.
-
جستوجو در متن
-
دزددان
لغتنامه دهخدا
دزددان . [ دُ ] (اِ مرکب ) سوراخی در دیوار که در وی کلیدان در داخل شود. || زره چفت . || دار و صلیب . (ناظم الاطباء).
-
دروبند
لغتنامه دهخدا
دروبند. [ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) به معنی بند در و قفل ، به زیادت واو، چنانکه تنومند و برومند. (غیاث ) (آنندراج ). در و دربند. در با جمیع آلات و ادوات مسدود کردن آن از چفت و رزه و کلان و کلیدان و شب بند و غیره .
-
درافزار
لغتنامه دهخدا
درافزار. [ دَ اَ ] (اِ مرکب ) آنچه در را باید، از لولا و چکش و چفت و رزه و گل میخ و غیره . (یادداشت مرحوم دهخدا). آلات و ادوات در : پس دری کردم از سنگ و درافزاری که بدو آهن هندی نکند کاری .منوچهری .
-
کلون
لغتنامه دهخدا
کلون . [ ک ُ ] (اِ) کلان . قید چوبی که پشت در نصب کنند و در را بدان بندند. (فرهنگ فارسی معین ). کلان . کلیدان . غلق . فلج .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چفت و بست پشت در. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). و رجوع به کلان شود.
-
چیلان
لغتنامه دهخدا
چیلان . (اِ) آلات و ادواتی که از آهن سازند مانند زرفین در و زنجیر وحلقه های کوچک و یراق زین و لگام اسب و رکاب . (برهان ) (از آنندراج ). خرده ریزی که از آهن سازند چون چفت وحلقه و لجام و غیره . (یادداشت مؤلف ). || بیشه ای که در آن خرسها منزل کنند. (نا...
-
زوفرین
لغتنامه دهخدا
زوفرین . (اِ) زرفین در خانه و صندوق را گویند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). زوفلین . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). آهنی که به چهارچوبه ٔ در کوبند و قفل در آن گذارند و عوام زلفین و زرفین بکسر گویند....
-
اغلاقی
لغتنامه دهخدا
اغلاقی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب است بغلق که معنی چفت در و کلون را افاده میکند و شاید بعض اجداد عرب را که بدان نسبت می کنند شغل کلون سازی داشته است . (از لباب الانساب ). و آنکه به وی نسبت کنند: ابوالحسین احمدبن عبداﷲ بن الحسین بن آمدی معروف به ابن اغل...
-
کلید شدن
لغتنامه دهخدا
کلید شدن . [ ک ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بوسیله ٔ کلید بسته شدن . (فرهنگ فارسی معین ).- کلید شدن دندانهای کسی ؛ در تداول عامه ، چفت شدن دندانهای وی بر اثر سرمای شدید یا نزدیکی مرگ . (فرهنگ فارسی معین ). باز نشدن دو فک از یکدیگر چنانکه در مردگان . سخت شد...
-
زوفلین
لغتنامه دهخدا
زوفلین . (اِ) بمعنی زورفین که زرفین درخانه و صندوق باشد. (برهان ). بمعنی زوفرین است . (جهانگیری ). زفرین . زوفرین . زولفین . زورفین . رزه که چفت بدان افتد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : مردم دانا نباشد دوستش یک روز بیش هر کسی انگشت خود یک ره کند در زوف...
-
نرماده
لغتنامه دهخدا
نرماده . [ ن َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) خنثی . (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء). آنکه آلت مردان و زنان هر دو را دارا باشد. (ناظم الاطباء) : همچو خنثی مباش نرماده یا همه سوز باش یا همه ساز. سنائی .لاف مردی زنی و زن باشی همچو خنثی مباش نرماده . سعدی . || (اصطلا...