کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چفته بند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لنگ و لوک
لغتنامه دهخدا
لنگ و لوک . [ ل َ گ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) لنگ آن است که پای او معیوب باشد و لوک آنکه بهر دو کف دست و زانو راه رود. (حاشیه ٔ مثنوی ) : در چنین بند لنگ مانده و لوک در چنین سمج کور گشته و کر. مسعودسعد.با سر پوشیدگان درگاه ، درکله مصاف پیوستن کار لنگا...
-
وارغ
لغتنامه دهخدا
وارغ . [ رِ / رُ ] (اِ) برغ است و آن بندی باشد که در پیش آب از چوب و گل بندند. (برهان ) (آنندراج ) (از جهانگیری ) (انجمن آرا). ورغ . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). || خندقی که در جلو دشمن بندند. (ناظم الاطباء). || لحیم را گویند و آن چیزی باشد که طلا...
-
ابومحجن
لغتنامه دهخدا
ابومحجن . [ اَ م ِ ج َ ] (اِخ ) ثقفی . صحابی است . و در نام او خلاف است ، بعضی مالک بن حبیب گفتند و برخی عبداﷲبن حبیب بن عمروبن عمیر و گروهی گفتند نام او کنیت اوست . آنگاه که جیش مسلمانان در سال هشتم هجرت بطائف شد او با سپاه مشرکین بود و بسنه ٔ نهم ب...
-
رزه
لغتنامه دهخدا
رزه . [ رَ زَ / زِ ] (اِ) طناب که آنرا رجه نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). رژه . (آنندراج ) (از شعوری ج 2 ص 15). رجه و شریطه و طنابی از لیف خرما و جز آن که دو سر آن را به جایی بند کنند و جامه و لنگی و مانند آن بر وی اندازند. (ناظم الاطباء) (لغت محلی شو...
-
گوز
لغتنامه دهخدا
گوز. (اِ) بادی را گویند که با صدا از راه پایین برآید. (برهان ). به واو مجهول ، بادی که از راه پایین به آواز برآید. (غیاث ). بادی که از راه اسفل برآید. گوزیدن مصدر آن و با لفظ زدن و دادن و جستن مستعمل . (آنندراج ). تیز. حباق . تلنگ . ضرطه : از این تاخ...
-
لوک
لغتنامه دهخدا
لوک . (ص ) لُک . اَشل . اقطع : ز آسمان هنر درآمدجم بازشد لوک و لنگ دیو رجیم . ابوحنیفه ٔ اسکافی .در چنین بند لنگ مانده و لوک در چنین سمج کور گشته و کر. مسعودسعد.- لنگ و لوک . رجوع به لنگ و لوک و به لک شود : هر بلندی که لنگ و لوک شده ست از پس و پیش آ...
-
نسق
لغتنامه دهخدا
نسق . [ن َ س َ ] (ع اِ) روش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از بهار عجم ). قاعده . (آنندراج ) (از بهار عجم ). دستور. (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). رسم . روش . طریقه . (ناظم الاطباء). سان : چون صاحب رای بر این نسق به مراقبت احوال خویش پرداخت در همه اوقا...
-
زار
لغتنامه دهخدا
زار. (اِ)ناله ٔ شیر. (آنندراج ). ورجوع به زارّ و زار شود. || فارسیان بمعنی مطلق ناله استعمال کنند. (آنندراج ). || ناله ٔ اندوه زدگان با سوز و درد و دم سرد. (شرفنامه ٔ منیری ). گریه کردن بشدت و سوز. (برهان قاطع). زار ناله ٔ حزین و به آواز حزین و میتوا...
-
لغز
لغتنامه دهخدا
لغز. [ ل ُ غ َ ] (ع اِ) سوراخ کلاکموش و سوسمار و موش . لُغز. || چیستان . لُغُز. لُغْز. ج ، الغاز. (منتهی الارب ). ماکذا. دیسان . (لغت محلی شوشتر، ذیل دیسان ). چیست آن . سخنی باشد پوشیده . (اوبهی ). پَرد. (السامی ). بُرد. (سروری ). اُحجیه . بَرد. (بره...
-
زیر
لغتنامه دهخدا
زیر. (ق ، اِ، حرف اضافه ) نقیض بالا. (برهان ). یعنی پایین . پهلوی «ازیر» ، «اژر» ، «هچ -اذر» ، از اوستایی «هچا + اذئیری » ، کردی «ژیر» ، بلوچی عاریتی «چره » و «شرا» و «شر» ... گیلکی «جیر» ، در اوراق مانوی به پارتی «دری » . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تر...
-
ت
لغتنامه دهخدا
ت . (حرف ) چهارمین حرف الفبای پارسی و سومین حرف الفبای تازی و حرف بیست و دوم از ابجد است واز حروف مسروری و از حروف هوائی است و از حروف شمسیه و ناریه و هم از حروف مرفوع و مصمته و نیز از حروف مهموسه ٔ نطعیه است ، و آنرا تای قرشت و تای مثناة فوقانی گوین...