کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چغ
لغتنامه دهخدا
چغ. [ چ َ ] (اِ) چوبی باشد که بدان ماست را بشورانند تا مسکه و کره از آن جدا گردد. (برهان ). چوبی که بدان ماست از مسکه جدا کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). چوبی باشد که بدان جقرات را بشورانند تا کره از دوغ جدا شود. (جهانگیری ). چوبی که بدان ماست را بشورا...
-
چغ
لغتنامه دهخدا
چغ. [ چ ِ ] (اِ) پرده مانندی است که از چوبهای باریک سازند و به این معنی با قاف هم آمده است . گویند باین معنی ترکی است . (برهان ). نوعی از پرده که از سیخهای نی راست کنند وبردرها آویزند و الوان و ساده هم باشد. (آنندراج ). پرده ای است که از چوبهای باریک...
-
چغ
لغتنامه دهخدا
چغ. [ چ ُ ] (اِ) جغ. چوبی است که همچون آبنوس بود برنگ . (فرهنگ اسدی ). چوب آبنوس و بعضی گویند چوبیست مانند آبنوس . (برهان ). چوب آبنوس را نامند. (جهانگیری ). چوب آبنوس و چوبی شبیه آبنوس . (ناظم الاطباء) : یکی تخت عاج و ی-کی تخت چغیکی جای شاه و یکی جا...
-
واژههای مشابه
-
چغ غری
لغتنامه دهخدا
چغ غری . [ چ ُ غ ُ ] (اِ)گودال (در لهجه ٔ قزوینیان ). (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
چق
لغتنامه دهخدا
چق . [ چ َ ] (اِ) چوبی باشد که ماست را بدان زنند تا مسکه و کره از آن جدا شود. (برهان ). چوبی که بدان چغرات زنند. (آنندراج ). چوبی که بدان ماست را بشورانند تا مسکه برآرد. (ناظم الاطباء). جغ. چغ. شیرزنه . و رجوع به جغ و چغ شود.
-
چق
لغتنامه دهخدا
چق . [ چ ِ] (اِ) بمعنی چِغ میباشد. (از آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). پرده ای که از نی و یا حصیر درست کرده بر در اطاق آویزان کنند. (ناظم الاطباء). و رجوع به چق شود.
-
چق
لغتنامه دهخدا
چق . [ چ ُ ] (اِ) مخفف چوق است و آن چوبی باشد که بر گردن گاو گردونکش نهند. (برهان ) (آنندراج ). چوبی که بر گردن گاو گردونکش بندند. (ناظم الاطباء). چغ و چوق و جغ و جوغ و یوغ . چوبی که برگردن یک یا دو گاو نهند و ابزار شیار کردن زمین یا کوبیدن خرمن را ب...
-
جستوجو در متن
-
جغ
لغتنامه دهخدا
جغ. [ ج ُ ] (اِ) چوبی است که بر گردن گاو قلبه کش و زراعت کننده نهند. (برهان ). و به هندی جوا گویند. (غیاث ). جوغ . جوه . جو. چغ. یوغ را گویند. رجوع به چغ و یوغ شود.
-
چق
لغتنامه دهخدا
چق . [ چ َ ] (اِ) چوبی باشد که ماست را بدان زنند تا مسکه و کره از آن جدا شود. (برهان ). چوبی که بدان چغرات زنند. (آنندراج ). چوبی که بدان ماست را بشورانند تا مسکه برآرد. (ناظم الاطباء). جغ. چغ. شیرزنه . و رجوع به جغ و چغ شود.
-
چق
لغتنامه دهخدا
چق . [ چ ِ] (اِ) بمعنی چِغ میباشد. (از آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). پرده ای که از نی و یا حصیر درست کرده بر در اطاق آویزان کنند. (ناظم الاطباء). و رجوع به چق شود.
-
پاپیروس
لغتنامه دهخدا
پاپیروس . (لاتینی ، اِ) بَردی . پیزُر. لُخ . اَباء. حفا. تک . جگَن . چغ (در مازندران ). پاپورس (یونانی ). ورق پوست گیاه پاپیروس که در قدیم چون کاغذ بکار بود. || کتاب خطی بر ورق پوست این گیاه نوشته .
-
چق
لغتنامه دهخدا
چق . [ چ ُ ] (اِ) مخفف چوق است و آن چوبی باشد که بر گردن گاو گردونکش نهند. (برهان ) (آنندراج ). چوبی که بر گردن گاو گردونکش بندند. (ناظم الاطباء). چغ و چوق و جغ و جوغ و یوغ . چوبی که برگردن یک یا دو گاو نهند و ابزار شیار کردن زمین یا کوبیدن خرمن را ب...