کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشماروی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چشماروی
لغتنامه دهخدا
چشماروی . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چشمارو. حرز. تعویذ. دعای دفع چشم بد. چیزی که جهت دفع چشم زخم از انسان یاحیوان یا خانه و باغ و جز اینها سازند : چو از تو کس نیابد خوشی و کام چه روی تو چه چشماروی بر بام . فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).باش چشماروی او ا...
-
جستوجو در متن
-
چشم آرو
لغتنامه دهخدا
چشم آرو. [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چشمارو. چیزی که بجهت دفع چشم زخم و چشم بد بسازند، اعم از آنکه برای آدمی یا حیوانات دیگر یا کشتزار و باغ و خانه و سرای و امثال آن باشد. (برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیزی که بجهت دفع نظر ...