کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چس نفس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چس نفس
لغتنامه دهخدا
چس نفس . [ چ ُ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) پرحرف . شخص هرزه درا و یاوه گو. پرچانه و مهمل گو. رجوع به چس نفسی و چس نفسی کردن شود. || آدم ضعیف و علیل .
-
واژههای مشابه
-
شال چس
لغتنامه دهخدا
شال چس . [ چ ُ ] (اِ مرکب ) مخفف شغال چس . نام قسمی از تنگرس باشد که آن را در آمل بدین نام خوانند و آن نوعی از درخت بادام کوهی است که بنام ارژن نیز خوانده شود. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 261 و درختان جنگلی ایران ثابتی ص 174 و 192).
-
شغال چس
لغتنامه دهخدا
شغال چس . [ ش َ چ ُ ] (اِ مرکب ) درختچه ای است در دره ٔ کتول و جنگلهای مازندران . (یادداشت مؤلف ).
-
چپ چس
لغتنامه دهخدا
چپ چس . [ چ َ چ ُ ] (ص مرکب ) لفظی است تحقیر را. اصطلاح عامیانه ای در مورد تحقیر وتمسخر مخاطب . اصطلاح تحقیر که بیشتر مازندرانیان را گویند: چپ چس مازندران .
-
چس دادن
لغتنامه دهخدا
چس دادن . [ چ ُ دَ ] (مص مرکب ) چسیدن . باد بدبوی و بیصدا از مقعد برون دادن . فسوه دادن . رجوع به چس و چسیدن شود.
-
چس فیل
لغتنامه دهخدا
چس فیل . [ چ ُ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دانه های ذرت بوداده که پف کرده و سفید است . (فرهنگ نظام ). در تداول عامه ، ذرت خشک بوداده را گویند. ذرت بوداده .
-
چس پس
لغتنامه دهخدا
چس پس . [ چ ُ پ ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع )چانه ٔ بیجا زدن . (آنندراج ). رجوع به چس و پس شود.
-
چس خور
لغتنامه دهخدا
چس خور. [ چ ُ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) آدم خیلی بخیل . (فرهنگ نظام ). کنایه از شخص ممسک و بخیل . لئیم . سخت ممسک .خسیس . آنکس که نه خود از آنچه دارد بهره برگیرد و نه دیگران را بهره مند سازد. کسی که با داشتن ثروت در امر معیشت امساک و بخیلی کند. رجوع ...
-
چس خوری
لغتنامه دهخدا
چس خوری . [ چ ُ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) ممسکی و بخیلی . خست و لآمت . بخیلی کردن در خرج و خست ورزیدن . رجوع به چس خور شود.
-
چس ناله
لغتنامه دهخدا
چس ناله . [ چ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح عامه ، ناله ٔ دروغین بمزاح و شوخی . آه و ناله ٔ ساختگی ، برای جلب توجه یا جلب ترحم . ناله از روی ناز.
-
چس و پس
لغتنامه دهخدا
چس و پس . [ چ ُ س ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) اسباب خرده ریز ناقابل . (فرهنگ نظام ). چس و فس . خرت و پرت . رجوع به چس و فس شود.
-
چس و پس
لغتنامه دهخدا
چس و پس . [ چ ُ س ُ پ ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) چانه ٔ بیجا زدن . (آنندراج ).
-
چس و فس
لغتنامه دهخدا
چس و فس . [چ ُ س ُ ف ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خرت و پرت . خرده ریز ناقابل . در تداول عامه ، چیزهای بیهوده و بیمصرف .- امثال :با این چس و فسها قبر آقا ساخته نمی شود ، قبر آقا گچ میخواهد و آجر. رجوع به چس و پس شود.