کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چسب
لغتنامه دهخدا
چسب . [ چ َ ] (اِمص ) چسبندگی و لزوجت . (ناظم الاطباء). || (اِ) چسپ . هر ماده ٔ چسبنده . ماده ای چسبناک . هر ماده ٔ دوسنده که بدان دو چیز را بهم دوسانند. هر چیز که چسبندگی داشته باشد. لعابی که بدان کاغذ یا چیز دیگر چسبانند. رجوع به چسپ شود.
-
چسب
لغتنامه دهخدا
چسب . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان ایجرود بخش مرکزی شهرستان زنجان که در 73هزارگزی جنوب باختر زنجان و 12هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 855 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ نکتو، محصولش غلات ، انگور و میوه جات ، شغل اهالی زرا...
-
جستوجو در متن
-
چسباندن
لغتنامه دهخدا
چسباندن .[ چ َ دَ ] (مص ) رجوع به چسب و چسپ و چسپاندن شود.
-
چسباندنی
لغتنامه دهخدا
چسباندنی . [ چ َ دَ ] (ص لیاقت ) رجوع به چسب و چسپ و چسپاندنی شود.
-
چسبانده
لغتنامه دهخدا
چسبانده . [ چ َ دَ / دِ ] (ن مف ) رجوع به چسب و چسپ و چسپانده شود.
-
چسبانیدن
لغتنامه دهخدا
چسبانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) رجوع به چسپ و چسب و چسپانیدن شود.
-
چسبناک
لغتنامه دهخدا
چسبناک .[ چ َ ] (ص مرکب ) رجوع به چسب و چسپ و چسپناک شود.
-
چسبندگی
لغتنامه دهخدا
چسبندگی . [ چ َ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) رجوع به چسب و چسپ و چسپندگی شود.
-
چسبنده
لغتنامه دهخدا
چسبنده . [ چ َ ب َ دَ / دِ ] (نف ) رجوع به چسب و چسپ و چسپنده شود.
-
چسبیدگی
لغتنامه دهخدا
چسبیدگی . [ چ َ دَ / دِ ] (حامص ) رجوع به چسب و چسپ و چسپیدگی شود.
-
چسبیدن
لغتنامه دهخدا
چسبیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) رجوع به چسب و چسپ و چسپیدن شود.
-
ملزوق
لغتنامه دهخدا
ملزوق . [ م َ ] (ع ص ) چسب دار و چسبنده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
بقط
لغتنامه دهخدا
بقط. [ ] (ع مص ) چسباندن . متصل کردن با چسب . (دزی ج 1 ص 103).
-
چسبیده
لغتنامه دهخدا
چسبیده . [ چ َ دَ /دِ ] (ن مف / نف ) رجوع به چسب و چسپ و چسپیده شود.