کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چزاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چزاندن
لغتنامه دهخدا
چزاندن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص ) آزار سخت دادن ، در زبان تکلمی اصفهان . (فرهنگ نظام ). در تداول عامه (از جمله در تهران ) ضعیف و زبونی را بگفتار یا بکردار آزار کردن . المی به جسم یا روح ضعیف تر از خود رسانیدن . || حق ضعیفی ، چون طفل صغیر و مانند او را ...
-
جستوجو در متن
-
چزانیدن
لغتنامه دهخدا
چزانیدن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص ) چزاندن . ضعیفی و حقیری را آزار کردن . ضعیف چزانی کردن . کسی را به زبان یا بعمل چزاندن و آزار کردن . || حق ضعیفان را پامال کردن . رجوع به چزاندن شود.
-
بچزاندن
لغتنامه دهخدا
بچزاندن . [ ب ِ چ ِ دَ ] (مص ) (از: ب + چزاندن ). چزاندن . کسی را به گریه و زاری واداشتن . آزار و اذیت کردن . ستم رساندن . با جبر و ستم روح و جسم کسی را معذب و آزرده ساختن . || مانع رشد جسمی شدن : فلان بیماری او را چزاند؛ مایه ٔ سوختن و پژمرده شدن او...
-
چزان
لغتنامه دهخدا
چزان . [ چ َ / چ ِ ] (نف مرخم ) مخفف چزاننده ، و در تداول عامه بیشتر با کلمه ٔ «ضعیف » بکار رود، چون «ضعیف چزان »، «عاجزچزان ». رجوع به چزاندن و چزاننده شود.
-
چزاننده
لغتنامه دهخدا
چزاننده . [ چ َ / چ ِ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) آزاررساننده . آزارکننده . اذیت کننده ٔ ضعیفان ، بسخن یا بعمل . رجوع به چزاندن شود.