کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چریده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چریده
لغتنامه دهخدا
چریده . [ چ َ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) چراشده . خورده شده . چرانیده شده . چرانده شده . گیاه و علفی که چرانده شده باشد. || چراکرده . چرانده . گیاه و علف خورده : چریده دیولاخ ، آکنده پهلوبه تن فربه ، میان چون موی لاغر. عنصری .رجوع به چرانده و چرانیده شود...
-
جستوجو در متن
-
متفرة
لغتنامه دهخدا
متفرة. [ م ُ ف َ رَ ] (ع ص ) زمینی که گیاه آن نابالیده چریده شود. (از منتهی الارب ) (از محیطالمحیط). در اللسان زمینی که گیاه آن نابالیده بود و چریدن را ممکن نباشد. و در قاموس زمینی که گیاه آن نابالیده چریده شود. (از ذیل اقرب الموارد). مؤنث مُتفَر. ی...
-
قرع
لغتنامه دهخدا
قرع . [ ق ُ ] (ع ص ) مرغزارکه گیاه آن را ستوران چریده باشند. (منتهی الارب ).
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ اُ ب ُ ] (ع اِ) گیاهی است که بار دیگر از گیاه ِ بریده یا چریده رسته باشد. || ج ِ ابیل . || (اِخ ) نام موضعی است .
-
متفر
لغتنامه دهخدا
متفر. [ م ُ ف َ ] (ع ص ) کشتزاری که گیاه آن نابالیده چریده شود. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مُتفَرَة. (محیطالمحیط). و رجوع به متفرة شود.
-
مقعدان
لغتنامه دهخدا
مقعدان . [ م ُ ع َ ] (ع اِ) درختی که چریده نمی شود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
متبرص
لغتنامه دهخدا
متبرص . [ م ُ ت َ ب َرْ رِ ] (ع ص ) زمین پاک چریده . (آنندراج ). دشت پاک چرانیده شده . (ناظم الاطباء).
-
متعشب
لغتنامه دهخدا
متعشب . [ م ُ ت َ ع َش ْ ش ِ ] (ع ص ) شتر که گیاه تر چریده و فربه گردیده باشد. (آنندراج ). گیاه تر چرنده و فربه شونده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعشب شود.
-
پوله
لغتنامه دهخدا
پوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) خربزه و هندوانه که درون آن فاسد و تباه شده باشد و میوه های دیگر را نیز که درونشان نرم و گنده شده باشد پوله گویند. تلیده (در تداول مردم قزوین ).لق . لهیده . له . چریده .
-
پهلوآکنده
لغتنامه دهخدا
پهلوآکنده . [ پ َ ک َ دَ/ دِ ] (ن مف مرکب ) فربه شده . آکنده پهلو : چریده دیولاخ آکنده پهلوبتن فربه میان چون موی لاغر. عنصری .رجوع به آکندن شود.
-
چرانیده
لغتنامه دهخدا
چرانیده . [ چ َ دَ / دِ ] (ن مف ) چرانده . چرانده شده . بچرا برده شده . || علف و گیاهی که ستوران آنرا چریده اند. || (نف ) چراننده و شبان . (ناظم الاطباء). رجوع به چرانده شود.
-
کدن
لغتنامه دهخدا
کدن . [ ک َ دَ ] (ع مص ) آلوده شدن لفج شتر. (از منتهی الارب ). سیاه شدن لب از چیزی که خورند. لغتی است در کتن . (از اقرب الموارد). رجوع به کتن شود. || چریده شدن شاخهای صلیان و باقی ماندن بیخ آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
گاو گیلی
لغتنامه دهخدا
گاو گیلی .[ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گاوی است که کوهان درشت در پشت گردن دارد و شاخهایش درازتر از شاخهای سایر گاوان باشد و این غیر از گاو میش است : چریده گاو گیلی در کنارش گهی آبش خورد گه نوبهارش .(ویس و رامین ).
-
جهید
لغتنامه دهخدا
جهید. [ ج َ ] (ع ص ) مرعی جهید؛ چراگاه بسیار چریده ستور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || جهدجهید؛ کوشش بسیار : ما فتح اﷲ علیک الابعد جهد جهید. (سندبادنامه ٔ عربی ص 380). منتصر به جهدی جهید جان از میان بیرون برد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).