کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چریدن
لغتنامه دهخدا
چریدن . [ چ َ دَ ] (مص ) گیاه خوردن ستوران و چارپا، نسبت آن بسوی طیور نیز آمده . (آنندراج ). گیاه خوردن و علف خوردن چارپا، در باغ و صحرا و مرغزار و چمن و جز آن در صورتیکه وی را رها کرده باشند. (ناظم الاطباء). بریدن حیوان گیاه زمین را با دندان یا منقا...
-
چریدن
لغتنامه دهخدا
چریدن . [ چ ُ دَ ] (مص ) درلهجه ٔ قزوینی ، پوسیدن .
-
واژههای مشابه
-
گیا چریدن
لغتنامه دهخدا
گیا چریدن . [ چ َ دَ ] (مص مرکب ) مخفف گیاه چریدن . علف خواری کردن . در گیاه زار چرا کردن . رجوع به گیاه چریدن شود.
-
گیاه چریدن
لغتنامه دهخدا
گیاه چریدن . [ چ َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به گیا چریدن شود.
-
جستوجو در متن
-
چریدنی
لغتنامه دهخدا
چریدنی . [ چ َ دَ ] (ص لیاقت ) (از چریدن + ی لیاقت ) گیاه و علفی که لایق و قابل چریدن باشد. (ناظم الاطباء). سبزه و گیاهی که چریدن را شاید. رجوع به چریدن و چراندنی شود.
-
اعنام
لغتنامه دهخدا
اعنام . [ اِ ] (ع مص ) چریدن ستور درخت عنم را. (ناظم الاطباء). چریدن ستور عنم را. (آنندراج ). چریدن چارپایان درخت عنم را. (از اقرب الموارد).
-
چاقنده
لغتنامه دهخدا
چاقنده . [ ق ِ دَ ] (ترکی ، اِ) هنگام چریدن . در وقت چریدن . در وقت چرا. (آنندراج ) (غیاث ).
-
چراییدن
لغتنامه دهخدا
چراییدن . [ چ َ دَ ] (مص ) چرا کردن . (ناظم الاطباء). چریدن .
-
چرش
لغتنامه دهخدا
چرش . [ چ َ رِ ] (اِمص ) اسم مصدر از چریدن . چرا. چریدن . (ناظم الاطباء). || علف دادن . (فرهنگ شعوری ). || (اِ) چاشنی و مزه . (ناظم الاطباء).
-
اختمال
لغتنامه دهخدا
اختمال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خمائل چریدن . (منتهی الارب ).
-
رتع
لغتنامه دهخدا
رتع. [ رَ ] (ع مص ) چریدن ستور و آب خوردن بر سر فراخی یا چریدن به حرص تمام در زمین یا علف ، یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چریدن و آب خوردن ستور بفراخی و فراوانی هر اندازه که می خواهد. (از اقرب الموارد). چریدن با حرص . (تاج المصادر بیهقی ). ...
-
عسج
لغتنامه دهخدا
عسج . [ ع َ س َ ] (ع مص ) بیمار گردیدن شتران از چریدن خار عوسج . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جعام
لغتنامه دهخدا
جعام . [ ج ُ ] (ع اِ) مرضی است که شتر و غیر آن را از چریدن گیاه خشک که دیگرباره سبز شده باشد، عارض گردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).