کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرخ زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قاضی چرخ
لغتنامه دهخدا
قاضی چرخ . [ ی ِ چ َ ] (اِخ ) قاضی فلک . کنایه از ستاره ٔ مشتری است . (برهان ) : با خلق به داوری بود قاضی چرخ وزعلم و عمل بری بود قاضی چرخ برمشته اگر می برید نیست عجب زآن روی که مشتری بود قاضی چرخ . مهستی .چرخ نام شهری است به خراسان .
-
قندیل چرخ
لغتنامه دهخدا
قندیل چرخ . [ ق ِ ل ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب و ماه است . (برهان ) (ناظم الاطباء). قنادیل چرخ یعنی ستاره ها. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
فیروزه چرخ
لغتنامه دهخدا
فیروزه چرخ . [ زَ / زِ چ َ ] (اِ مرکب ) پیروزه چرخ . (فرهنگ فارسی معین ). آسمان . فلک . فیروزه چادر. فیروزه ایوان . رجوع به این کلمات شود.
-
اجرام چرخ
لغتنامه دهخدا
اجرام چرخ . [ اَ م ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ستارگان . اجرام سماوی : تو از رجالی و اجرام چرخ را رسم است که کارهای عظیم آورد به پیش رجال .معزی .
-
بادبان چرخ
لغتنامه دهخدا
بادبان چرخ . [ ن ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مهتاب و روشنی ماه . (ناظم الاطباء).
-
بهرام چرخ
لغتنامه دهخدا
بهرام چرخ . [ ب َ م ِ چ َ ] (اِخ ) مریخ ، رنگ آن سرخ است ، بر فلک پنجم تابد. (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به بهرام شود.
-
چرخ آبگون
لغتنامه دهخدا
چرخ آبگون . [ چ َ خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چرخ . فلک . کنایه از آسمان و سپهر : راصد چرخ آبگون بوده قطره تا قطره قطر پیموده . نظامی .رجوع به چرخ و چرخ آبنوس شود.
-
چرخ آبنوس
لغتنامه دهخدا
چرخ آبنوس . [ چ َ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرخ . مجازاً بمعنی آسمان و فلک و سپهر. چرخ آبگون . چرخ آبنوسی . چرخ گردان : یکی گوی در خم چوگان فکندبدانسانش زی چرخ گردان فکندکه گوی از شدن سوی چرخ آبنوس برفتن لب ماه را داد بوس . اسدی .رجوع به چرخ و چ...
-
چرخ آبنوسی
لغتنامه دهخدا
چرخ آبنوسی .[ چ َ خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چرخ . فلک اول . چرخ ترساجامه . چرخ آبنوس . چرخ کبود. چرخ کبودجامه . رجوع به چرخ آبنوس و چرخ ترساجامه و چرخ کبودجامه شود.
-
چرخ آسیا
لغتنامه دهخدا
چرخ آسیا. [ چ َ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از انواع چرخ که حرکت دوری دارد و با گردش خود سنگ آسیا را به حرکت درمیآورد. چرخ آسیا که اصلاً بوسیله ٔ آب به گردش وحرکت درمی آید. (ولی توسعاً به آسی که بوسیله ٔ باد وغیره حرکت کند، نیز اطلاق شده ). چ...
-
چرخ آسیائی
لغتنامه دهخدا
چرخ آسیائی . [ چ َ خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چرخ . فلک . کنایه از آسمان و سپهر. مجازاً، بمعنی کره ٔ فلکی که قدما آن را چون چرخ آسیا در گردش و حرکت می پنداشته اند. چرخ گردان و چرخ گردنده : آسایشت نبینم ای چرخ آسیائی خود سوده می نگردی ما را همی بسا...
-
چرخ ابریشم
لغتنامه دهخدا
چرخ ابریشم . [ چ َ خ ِ اَ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به چرخ ابریشم تابی و چرخ ابریشم کشی شود.
-
چرخ اثیر
لغتنامه دهخدا
چرخ اثیر. [ چ َ خ ِاَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کره ٔ آتش . (ناظم الاطباء). کره ٔ ناری . (شرفنامه ٔ منیری ). || فلک ماه . (ناظم الاطباء). کره ٔ ماه . چرخ اخضر : بچاه اندرون بودم آنروز من برآوردم ایزد بچرخ اثیر. ناصرخسرو.رجوع به چرخ اخضر شود.
-
چرخ اخضر
لغتنامه دهخدا
چرخ اخضر.[ چ َ خ ِ اَ ض َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فلک ماه . (ناظم الاطباء). کره ٔ ماه . چرخ اثیر. || چرخ . کنایه از آسمان و سپهر و فلک و فلک اول : همی تا جهانست و این چرخ اخضربگردد همی گرد این گوی اغبر. ناصرخسرو.ناصر غلام و چاکر آنکس که این بگفت جا...
-
چرخ اطلس
لغتنامه دهخدا
چرخ اطلس . [ چ َ خ ِ اَ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فلک الافلاک . (ناظم الاطباء). فلک نهم . (ناظم الاطباء). چرخ اکبر. عرش اعظم . کنایه از عرش مجید که فلک نهم باشد : دهرز چرخ اطلسش کرده ردای کبریانقش طراز آن ردا عین بقای ایزدی . خاقانی .بسکه هرسو ش...