کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرامین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرامین
لغتنامه دهخدا
چرامین . [ چ َ ] (اِ) بمعنی چرام است که چراگاه و علفزار باشد. (برهان ). چراگاه . (جهانگیری ). چرام و چراگاه و علفزار. (ناظم الاطباء). چرام . (فرهنگ نظام ). چراگه . مرتع : حسود شاه را در باغ امیدنمانده است از ثمر غیر از سبد چین چو حیوانیست مانده در بی...
-
جستوجو در متن
-
چرایین
لغتنامه دهخدا
چرایین . [ چ َ ] (اِ) چرامین . (ناظم الاطباء).شاید تحریفی از چرامین باشد. رجوع به چرامین شود.
-
چرام
لغتنامه دهخدا
چرام . [ چ َ ] (اِ) چراگاه حیوانات . (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). بمعنی چراگاه است . (جهانگیری ).چراگاه . (ناظم الاطباء). چراگه . چرامین : آن شنیدی که در ولایت شام برده بودند اشتران به چرام . سنائی (از جهانگیری ).|| علف زار باشد. (برهان ) (آنند...
-
جرامین
لغتنامه دهخدا
جرامین . [ ] (اِ) چراگاه علف باشد. (فرهنگ اسدی ) : بماندم اینجا بیچاره راه گم کرده نه آب با من یک شربه نه جرامینا. بهرامی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).رجوع به چرامین و خرامین شود.
-
چراخوار
لغتنامه دهخدا
چراخوار. [ چ َ خوا / خا ] (اِ مرکب ) بمعنی چراگاه باشد. (برهان ) (جهانگیری ). بمعنی چراگاه حیوانات . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). چراگاه . (ناظم الاطباء). و آنرا چرامین و چرام نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). چراخور. چراجا. مرتع : خرسند...
-
علوفة
لغتنامه دهخدا
علوفة. [ ع ُ ف َ ] (ع اِ) ج ِ عَلَف . رجوع به علف و نیز رجوع به أعلاف و عِلاف شود. و در تداول فارسی زبانان جمع آن علوفات آید. خوراک ستور از کاه و جو و علف و یونجه و جز آن که چرام و چرامین و چرایین و واش نیز گویند. (ناظم الاطباء). || خوردنی و خوراک ....
-
چراگه
لغتنامه دهخدا
چراگه . [ چ َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) چراگاه . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زمین و محل چریدن . (انجمن آرا) (آنندراج ). جای چریدن ستوران . چراگاه حیوانات علفخوار. گیاهزاری که چارپایان گیاهخوار در آن چرند. رجوع به چراگاه و چرام و چرامین شود. || گ...
-
چراگاه
لغتنامه دهخدا
چراگاه . [ چ َ ] (اِمرکب ) مرتع. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جای چریدن ستور. (ناظم الاطباء). دیولاخ . (حبیش تفلیسی ). علفزار. (ناظم الاطباء). چراستان . (محمودبن عمر ربنجنی ). مرعی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جائی که چارپایان علف خوار چرا کنند...