کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چراغبانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چراغبانی
لغتنامه دهخدا
چراغبانی . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) در تداول عوام ، چراغانی . چراغبارانی . چراغونی . رجوع به چراغانی شود.
-
جستوجو در متن
-
چراغانی
لغتنامه دهخدا
چراغانی . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) چراغان . چراغوانی . چراغبانی . آئین بستن کوی و برزن شهر و چراغ بسیار روشن کردن در جشن ها وعروسی ها. جشن و شادی . چراغونی . چراغبارانی . چراغبارونی .
-
چراغوانی
لغتنامه دهخدا
چراغوانی . [ چ َ / چ ِ راغ ْ ](حامص مرکب ) چراغانی . چراغبانی . چراغان . چراغبارانی . چراغونی . آئین بستن کوی و برزن شهر در جشنها و چراغ بسیار روشن کردن . رجوع به چراغان و چراغانی شود.
-
چراغان کردن
لغتنامه دهخدا
چراغان کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چراغانی کردن . چراغ بسیار روشن کردن . (ناظم الاطباء). در جشن ، کوی و برزن را آئین بستن و چراغباران کردن . در اصطلاح عامه ، چراغبانی و چراغبانی کردن . چراغون کردن : جشنی عظیم کرد و چراغانی آنچنانک بر روز ه...
-
چراغان
لغتنامه دهخدا
چراغان . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) ایجاد روشنائی بسیار که از افروختن چراغها در شبهای جشن عروسی کنند. (آنندراج ). جشنی که در آن ، در کوی و برزن و بازار چراغ بسیار روشن کنند. (ناظم الاطباء). چراغ زیاد روشن کردن در موقع جشن . (فرهنگ نظام ). چراغانی . چراغونی ....
-
و
لغتنامه دهخدا
و. (حرف ) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حروف مصمته است . رجوع به مصمته شود. و نیز از حروف یرملون محسوب است . رجوع به یرملون شود. و ن...
-
ب
لغتنامه دهخدا
ب . (حرف ) حرف دوم است از الفباء فارسی و نیز حرف دوم از الفبای عربی و همچنین حرف دوم از ابجد و آنرا «با» و «باء» و «بی » خوانند. و آن یکی از حروف محفوره ، شفهیه ، لاقه . (المزهر ص 160). قلقله و هوائیست . (برهان در کلمه ٔ هفت حرف هوائی ). و در حساب جُ...