کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چتر عنبرین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چتر سیمین
لغتنامه دهخدا
چتر سیمین . [ چ َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی چتر سیمابی است که ماه بدر باشد. (برهان ). ماه شب چهارده . (ناظم الاطباء). || کنایه از ماه باشد. (انجمن آرا). کنایه از ماه که ترجمه ٔ فخت است . (آنندراج ). برای ماه استعمال کنند. (از فرهنگ نظام ). |...
-
چتر سیه
لغتنامه دهخدا
چتر سیه . [ چ َ رِ ی َه ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به چتر سیاه شود : چتر سیه و رایت او سایه فکنده ست در هندبهر جای که حصنی و حصاری است .فرخی .
-
چتر شام
لغتنامه دهخدا
چتر شام . [ چ َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب . کنایه از شب سیاه : به چتر شام ز انقاس بحر کرده سوادبه تیغ صبح ز کیمخت کوه کرده قراب .خاقانی .
-
چتر طاوسی
لغتنامه دهخدا
چتر طاوسی . [ چ َ رِ وو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چتری که از پر طاوس سازند : ز داغ حسرت پرواز گلها میتوان چیدن کند افشاندن بالم قفس را چتر طاوسی .فطرت (از آنندراج ).
-
چتر فیروزی
لغتنامه دهخدا
چتر فیروزی . [ چ َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) علامت فیروزی . نشان پیروزی لشکریان شاه . علامتی که به نشان پیروزی در میان لشکر پادشاه برسر دست گیرند : آفتاب خسروان را سایه ٔ دستار اوچتر فیروزیست فتح و نصرت اندر پیش وپس .سوزنی .
-
چتر گشادن
لغتنامه دهخدا
چتر گشادن . [ چ َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) چتر گشودن . چتر بازکردن : گشت مهیا همه ترتیب بارچتر گشاد از دو طرف چتردار.میرخسرو (از آنندراج ).
-
چتر مینا
لغتنامه دهخدا
چتر مینا. [ چ َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آسمان . (ناظم الاطباء). رجوع به چتر روز و چتر زرین و چتر سحر شود.
-
چتر نجات
لغتنامه دهخدا
چتر نجات . [ چ َ رِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چتری که بوسیله ٔ آن از هوا بزمین فرودآیند. چتر مخصوصی که خلبانان یا مسافران هواپیما هنگام خطر خود را بدان وسیله در فضا رها کنند وبزمین فرودآیند و نجات یابند. چتری که چتربازان با آن چتر از فراز ارتفاع...
-
چتر نور
لغتنامه دهخدا
چتر نور. [ چ َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از آفتاب انور است . (برهان ). آفتاب . (ناظم الاطباء). رجوع به چتر روز و چتر زرین و چتر سحر شود.
-
چتر طاوس
لغتنامه دهخدا
چترطاوس . [ چ َ رِ وو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چتری که از پرهای طاوس سازند و این رسم سابق در هندوستان بود شاید در ولایت باشد. (آنندراج ). چتر طاوسی .
-
چتر کحلی
لغتنامه دهخدا
چترکحلی . [ چ َ رِ ک ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ) (آنندراج ). آسمان . (ناظم الاطباء). برای آسمان استعمال کنند. (از فرهنگ نظام ).کنایه از آفتاب است . (انجمن آرا). || ابرسیاه را نیز گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). کنایه از ...
-
هفت چتر آبگون
لغتنامه دهخدا
هفت چتر آبگون . [ هََ چ َ رِ ] (اِ مرکب ) کنایت از سماوات سبع باشد که هفت آسمان است . (برهان ).
-
چتر طاوس زدن
لغتنامه دهخدا
چتر طاوس زدن . [ چ َ رِ وو زَ دَ ] (مص مرکب ) به اصطلاح کشتی گیران ، استادن و پاها را بسوی پشت خم کردن و همین قسم رفتن است . (آنندراج ). نوعی از ورزش بود و در هندوستان این رفتار را «مورچال » گویند. (آنندراج ). چتر زدن : دل به سیر فلک از رشک کنی دیوان...
-
جستوجو در متن
-
زلف
لغتنامه دهخدا
زلف . [ زُ ] (اِ) موی سر. گیسو. (فرهنگ فارسی معین ). فارسیان زلف بالضم ، بمعنی موی چند که بر صدغ و گرد گوش روید و مخصوص محبوبان است استعمال کنند و این مجاز است از جهت سیاهی . (آنندراج ). در اصل به ضم اول و فتح لام لفظ عربی است . جمع زلفة بالضم که بمع...